نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 600
مباركش را به كند و زنجيرهائى كه بر من بود زده همه از من برداشته شد ، و دست مرا گرفت و از زندان بيرون آورد ، در حالى كه پاسبانان و غلامان مرا نظاره ميكردند ولى قدرت سخن گفتن نداشتند و من از در خارج شدم ، پس از آن بمن فرمود : برو به امان خدا تو را بخدا سپردم بدان كه تو هرگز با مأمون روبرو نشوى ، و او هم تو را نخواهد يافت . ابو الصّلت گفت : تاكنون مأمون بمن دست نيافته است . مترجم گويد : « آنچه ابو الصّلت ديده است از آمدن ابو جعفر عليه السّلام و وارد شدن او بر آن حضرت از درهاى بسته ، و تجهيز و تغسيل جنازهء پدرش و شكافتن سقف و رفتن جنازه بآسمان و بازگشتن آن همه و همهء ديگر را ميتوان گفت حالت مكاشفه اى بوده است كه براى او دست داده و صورت ملكوتى و باطنى اين امر براى او جلوه كرده و ديده است و نبايد استيحاش كرد و آن را محال دانست و يا افسانه شمرد ، و مشابه در اخبار زياد دارد ، و مكاشفه عبارتست از حصول علم براى نفس به فكر يا به حدس يا به سانحه اى خاصّ ، و عبد السّلام بن صالح هروى ابو الصّلت داراى كتابى است بنام « وفاة الرّضا عليه السّلام » و ظاهرا اين خبر از آن كتاب نقل شده است ، و چون ابو الصّلت محبّ اهل بيت عليهم السّلام بوده علماى معروف اهل سنّت سخت او را كوبيده و جرح كردهاند ، و نسائى صاحب سنن گويد : او ثقه نيست ، و دارقطنى گويد : او رافضى و خبيث است ، و احمد بن سيّار كه از اعلام و حفّاظ اهل سنّت است و ابو الصّلت را ديده و از او حديث شنيده است گويد : « ابو صلت ، ابو بكر و عمر را بر علىّ مقدّم ميداشت و با
600
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 600