نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 529
نزديك چراغ بردم ديدم سكَّه هائى زرد و سرخ است ، اوّلين سكَّه اى كه بدستم آمد بر آن نوشته بود : اى ابو محمّد سكَّهها پنجاه دينار است ، بيست و شش دينار آن براى اداى دين تو است ، و بيست و چهار دينار آن براى مخارج خانواده ات . گفت : چون صبح شد آن سكَّه اى كه مطلب مذكور در آن بود نيافتم و بقيّه همان طور 26 دينار و 24 دينار بدون كم و كاست باقى بود . دلالت ديگر : 30 - احمد بن هارون فامىّ - رحمه الله - بسند مذكور در متن از موسى بن - عمر بن بزيع روايت كرد كه گفت : من دو كنيز داشتم كه هر دو باردار بودند ، نامه اى خدمت حضرت رضا عليه السّلام نوشتم و اين مطلب را اطَّلاع دادم و از آن حضرت درخواست كردم دعا كند كه اولاد اين دو ، پسر باشد و خدا بمن پسر دهد و مرا بدين عطيّه مفتخر سازد ، در پاسخ نامهء من مرقوم داشته بود : « بيارى خداى تعالى دعا خواهم كرد » ، سپس در نامهء ديگرى جداى از آن بدين مضمون نوشته بود كه :
529
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 529