responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 512


دلالت ديگر :
17 - احمد بن زياد همدانى - رضى الله عنه - از علىّ بن ابراهيم قمّى از ريّان بن صلت روايت كرد كه گفت : وقتى كه ميخواستم بعراق روم بقصد وداع خدمت حضرت رضا عليه السّلام رفتم ، و با خود فكر ميكردم كه از حضرت پيراهنى از لباسهاى شخصيش كه بر تن كرده است بخواهم تا آن را كفن خود كنم و مبلغى هم پول تا براى دخترانم انگشترى تهيّه نمايم ، و چون با حضرت وداع كردم از ناراحتى جدائى و فراقش چنان گريه گلوگيرم شد كه بكلى فراموش كردم آنچه را فكر كرده بودم از او بخواهم ، چون بيرون آمدم و براه افتادم به آواز بلند مرا صدا زد و فرمود : اى ريّان باز گرد ! من باز گشتم ، فرمود : آيا دوست دارى از پيراهنهائى كه خود بر تن كرده‌ام يكى را بتو دهم تا براى كفن خود كنار گذارى ؟ آيا دوست دارى چند درهمى بتو دهم تا براى دخترانت انگشترى تهيّه كنى ؟ عرضكردم : اى سرور من ، خود قبل از رسيدن بخدمت شما در اين فكر بودم كه از شما درخواست چنين چيزى بكنم لكن شدّت حزن و اندوه فراق شما بكلَّى آن را از يادم برد ، حضرت پشتيش را كنار زد و پيراهنى بيرون آورد و بعد كنار سجّاده را بالا زد و دراهمى چند برداشت و بمن

512

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 512
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست