responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 411


عليهما السّلام حاضر بوديم ، مردى از برادرش گله داشت و بحضرت از او شكايت ميكرد ، و آن بزرگوار اين اشعار را براى او خواند :
< شعر > اعذر اخاك على ذنوبه و استر و غطَّ على عيوبه < / شعر > تا آخر سه سطر مذكور در متن كه ترجمهء آن اينست :
1 - برادرت را در زلَّات و كارهاى نادرستش معذور بدار و بر او خرده مگير ( و بگو شايد عذرى در ارتكاب آن داشته است ) و بپوشان و پرده كش بر روى اعمال نادرست و قبيحش .
2 - و اگر بيخرد و نادانى بر تو بهتانى بست و ناحقّى گفت ، شكيبائى كن ، و همچنين بر حوادث سخت روزگار كه پيش مىآيد .
3 - و از روى بزرگى و آقائى خود جواب او را مده و او را رها كن ، و ستمكار را به آنكه حساب او و همه در دست اوست واگذار .
5 - محمّد بن موسى بن متوكَّل ( رضي الله عنه ) بسند مذكور در متن از ريّان بن صلت روايت كرد كه حضرت رضا عليه السّلام اين اشعار را در بارهء عبد المطَّلب براى من خواند :
< شعر > يعيب النّاس كلَّهم زمانا و ما لزماننا عيب سوانا < / شعر > با سه بيت ديگر كه در متن آمده و ترجمهء اشعار چنين است :
1 - مردم ، زمانه را مرتّب عيب مىكنند و بد مىگويند ، امّا ما خود عيب

411

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 411
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست