responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 367


بعد دستور داد كه آن سه تن را از زندان خارج كرده بحضور آورند ، اوّل كسى كه بر مأمون وارد شد على بن عمران بود ، و چون علىّ بن موسى را در كنار مأمون ديد ، گفت : اى امير المؤمنين بخدايت ميسپارم ! مبادا اين امر ( خلافت ) را كه خداوند بشما خاندان ارزانى داشته و شما را مخصوص بآن نموده از جمعتان خارج كنى و بدست دشمنانتان بسپارى ؛ آنان كه پدرانت بكشتنشان فرمان دادند ، از شهر و ديار خود بيرونشان ساختند ، مأمون گفت : اى ناپاكزاده ! تو هنوز اين طور فكر ميكنى ! جلَّاد گردنش را بزن ! جلَّاد او را برد و گردن زد ، بعد ابو يونس [ يا ابو مؤنس يا ابو مؤيس ] را آوردند ، چون نظر او بحضرت افتاد كه در كنار مأمون نشسته است گفت : يا امير المؤمنين ! اين شخص بتى است كه او را ميپرستند ، و خدا را ستايش نمىكنند ، مأمون گفت : اى ناپاكزاده ! تو هم هنوز اين گونه مىانديشى ، اى جلَّاد گردنش را جدا كن ! جلَّاد او را نيز بكشت ، آنگاه جلودىّ احضار شد . ( مترجم گويد : ما بين پرانتز صحيح بنظر نمىرسد ) ( جلودىّ در زمان خلافت رشيد هنگامى كه محمّد بن جعفر بن محمّد در مدينه قيام كرد ، بود ، هارون او را بمدينه فرستاد و دستور داد اگر غالب و پيروز گشت سر از بدن محمّد بن جعفر جدا سازد ، و خانه‌هاى آل ابى طالب را غارت

367

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست