نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 318
و پس از آن به رزين برادر دعبل گفت : تو آن را تمام كن ، وى گفت : < شعر > فلو كنتم على ذاك تصيرون الى القصف تساوت حالكم فيه و لم تبقوا على الخسف < / شعر > يعنى : اگر بر آن حالت سابق بوديد و در آن حالت به خوشى و راحتى بوديد ، قبل و بعد حالتان در آن مساوى شد و بر خوارى و ذلَّت باقى نمانديد . و پس از وى به دعبل گفت : اى ابو علىّ ! تو آن را تمام كن ، دعبل گفت : < شعر > اذا فات الذى فات فكونوا من ذوي الظَّرف و خفّوا نقصف اليوم فإنّى بايع خفّى < / شعر > يعنى : اكنون كه آنچه داشته بوديم از دست دادهايم ، پس داراى صبر و پايدارى باشيد و آسان بگيريد و امروز را بسر مىبريم و من براى مخارج حتّى كفش خود را ميفروشم . 8 - حسين بن احمد بيهقىّ گويد : صولى از هارون مهلَّبى نقل كرد كه چون ابراهيم و دعبل نزد حضرت رضا عليه السّلام رسيدند در حالى كه مردم با حضرت بعنوان وليعهدى بيعت كرده بودند ، دعبل اين اشعار را سرود كه مطلع آن اينست : < شعر > مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات < / شعر > يعنى : محلّ دروس قرآنى از خواندن قرآن خالى شده بود ، و محلّ نزول
318
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 318