نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 299
بنيشابور وارد شد ، روزى كه از آنجا بسوى مأمون خارج ميشد ، محدّثينى كه در اين ديار بودند جمله فرا راه او آمده ، گفتند : يا ابن رسول الله ! از ميان ما ميروى و ما را بحديثى از احاديث جدّت رسول خدا صلَّى الله عليه و آله كه از آن بهرمند شويم آگاه نمىسازى ؟ - اين در حالى بود كه آن حضرت در عمارى نشسته بود - سر خويش از عمارى بيرون آورد و فرمود : شنيدم از پدرم موسى بن جعفر كه گفت : شنيدم از پدرم جعفر بن محمّد كه گفت : شنيدم از پدرم محمّد بن علىّ كه گفت : شنيدم از پدرم علىّ بن الحسين كه گفت : شنيدم از پدرم حسين بن علىّ كه گفت : شنيدم از پدرم امير مؤمنان علىّ بن ابى طالب عليهم السّلام كه گفت : شنيدم از رسول خدا صلَّى الله عليه و آله كه فرمود : شنيدم از جبرئيل كه ميگفت : شنيدم خداوند عزّ و جلّ فرمود : كلمهء « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » حصار و قلعهء منست ، پس هر كس بقلعهء من داخل گردد از عذاب من ايمن خواهد بود ، ابن راهويه گويد : هنگامى كه عمارى حركت كرد آن جناب بآواز بلند فرمود : اين شروطى دارد ، و من خود از جملهء شروط آن هستم . نويسندهء كتاب - رحمه الله - گويد : از شروط اقرار بكلمهء « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » اقرار به امامت آن حضرت است كه از جانب خداوند عزّ و جلّ معين شده است ، و طاعتش بر همگان فرض و واجب است .
299
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 299