اينكه او را همانند نيست ؟ جواب آنست كه كه علَّتهاى بسيارى دارد كه از جمله اينست كه بديگرى جز او رو نياورند و عبادت و اطاعت غير او نكنند و امر پروردگارشان بر آنان مشتبه نباشد و غير را رازق خود گمان نبرند ، و ديگر اينكه اگر ندانند كه او مانند و انبازى ندارد ممكن بود نفهمند و بتها را صانع و خالق خود انگارند همان چيزهائى كه پدرانشان براى خود معبود قرار داده بودند از خورشيد و ماه و آتش ، و اين قبيل موجودات هر گاه كه جايز باشد كه خدا نظيرى داشته باشد و امر بر آنان مشتبه باشد ، و در اين وضع فساد و تباهى و ترك همهء واجبات و ارتكاب كلّ محرّمات و گناهان تا آنجا كه خبر آن ارباب و فرمانشان از امر و نهى به ايشان رسيده باشد .
ديگر اينكه اگر واجب نبود كه بدانند خداوند همتائى ندارد هر آينه جايز بود كه فكر كنند كه بر او جارى است همهء آنچه بر مخلوق او جارى است مثل واماندن و ندانستن و تغيير پذيرفتن و نابود شدن ، و دروغ پرداختن و ستم و تعدّى نمودن ، و هر كس چنين امورى بر او روا باشد اميدى به بقايش و اطمينانى بعدالت و درستيش نيست و گفتار و امر و نهى و وعد و وعيد و ثواب

210