نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 672
قصّهء جالبى دارد ، پرسيد آن چيست ؟ موسى گفت : جوانى از بنى اسرائيل با پدرش بسيار نيكى ميكرد ، و وقتى گوسالهء كوچكى خريده بود آن را به خانه آورد ، پدرش در خواب بود و كليد محلّ نگهدارى آن گوساله زير سر او بود ، جوان بر پدر رقّت كرد و او را بيدار ننمود و گوساله را رها كرد ، چون پدر از خواب برخاست داستان را براى او گفت : پدر وى را تحسين كرد و گفت : به عوض آن اين گاو را بگير و گاوى بدو بخشيد ، بعد موسى عليه السّلام فرمود : بنگريد به عمل نيك و نيكوكارى كه تا كجا اهلش را ميبرد . 32 - احمد بن زياد بن جعفر همدانىّ به سند مذكور در متن از ريّان بن - صلت روايت كرده كه گفت : من در خراسان روزى از امام هشتم پرسيدم اى آقاى من ، هشام بن ابراهيم عبّاسى از شما نقل كرد كه به او اجازهء گوش دادن به غنا را دادهايد ؟ ! حضرت فرمود : زنديق دروغ گفته است ، او در بارهء حكم شنيدن غنا از من سؤال كرد ( و ) من گفتم : مردى از امام باقر عليه السّلام اين مسأله را پرسيد ، و در پاسخش حضرت باقر فرمودند : وقتى كه خداوند حقّ را از باطل
672
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 672