responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 565


پروردگارم - عزّ و جلّ - مرا امر كرده است كه اين را نااميد نكنم ، پس قطعه اى از ران خود را كند و سوى او انداخت و براه خود ادامه داد ، در بين راه به گوشت مردارى بدبو كه كرم گذاشته بود برخورد ، گفت : پروردگارم - عزّ و جلّ - مرا امر كرده كه از آن بگريزم و فرار كرد و بازگشت و در خواب چنين ديد كه گويا به او مىگويند : تو كارى كه بدان مأمور بودى انجام دادى ، آيا ميدانى آنها چه بودند ؟ گفت : نه ، گفته شد ، و امّا كوه ، سمبل غضب بود ، انسان وقتى غضبناك شود ، خود را نمىبيند و از شدّت و بزرگى غضب ، قدر و ارزش خود را فراموش مىكند ، و وقتى كه خود را حفظ نمايد و ارزش خود را بشناسد و غضبش آرام گيرد ، عاقبتش همچون يك لقمهء گوارائى است كه آن را بخورد ، و امّا تشت طلا ، سمبل عمل صالح باشد كه وقتى انسان آن را پنهان كند ، خداوند مىخواهد آن را آشكار كند تا علاوه بر ثواب آخرتى كه خدا برايش ذخيره مىكند ، او را با آن عمل زينت دهد ، و امّا پرنده سمبل كسى بود كه تو را نصيحت مىكند ، او و نصيحتش را بپذير ، و امّا عقاب سمبل حاجتمندى بود كه نزد تو مىآيد ، هيچ وقت چنين كسى را نااميد نكن ، و امّا

565

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 565
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست