نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 413
امّت بوده است ، و نظير اين آيه است ، آيهء شريفهء : « * ( لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ ) * » ( اگر مشرك شوى ، عملت باطل شده ، و از جملهء زيانكاران خواهى بود - زمر : 65 ) و نيز اين آيه : * ( « وَلَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا ) * » ( اگر تو را تثبيت نمىكرديم ، نزديك بود كمى به آنان ميل كنى - اسراء : 74 ) . مأمون گفت : درست گفتيد يا ابن رسول الله ! ( حال بفرمائيد ) معنى اين آيه چيست ؟ : « * ( وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ الله عَلَيْه وَأَنْعَمْتَ عَلَيْه أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ الله وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا الله مُبْدِيه وَتَخْشَى النَّاسَ وَالله أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ) * » ( وقتى به آن كسى كه خدا به او نعمت داده ( يعنى زيد بن حارثه ) و تو نيز او را مورد لطف و عنايت قرار دادى مىگويى از خدا بترس و همسرت ( زينب بنت جحش ) را طلاق نده ، و در دل چيزى را پنهان مىدارى كه خدا آن را آشكار خواهد كرد و از مردم مىترسى و خدا سزاوارتر است كه از او بترسى - احزاب : 37 ) حضرت فرمودند : رسول خدا صلى الله عليه و آله براى كارى تصميم گرفتند به خانهء زيد بن حارثه [1] بروند ، كه زن زيد را در حال غسل كردن ديدند ، و به او
[1] . زيد بن حارثه كنيه اش ابو اسامة است ، وى اصلا عرب است و در غارتى كه در زمان جاهليّت رخ داد بسنّ هشت سالگى اسير شد و خديجه او را خريده و بشوهرش رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بخشيد ، و حضرت او را آزاد كرد و بفرزندى گرفت ، و در زمان اسلام ميان او و حمزة بن عبد المطلب برادرى انداخت ، و در هنگامى كه اسير شده بود پدرش شراحيل سخت ناراحت بود ، و بعد از اينكه خبر يافت خديجه بنت خويلد او را خريده و بشوهرش محمّد بخشيده است ، با برادرش به مكّه آمد و بر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدند و از آن حضرت درخواست كرد كه فديه بگيرد و او را آزاد كند ، پيامبر در جواب ايشان فرمود : من او را آزاد ميگذارم هر كجا كه خود ميخواهد برود و هر كه را كه خود ميخواهد اختيار كند ، و سپس او را طلبيد و فرمود اينان را مىشناسى ؟ زيد گفت : آرى اين پدر من است و آن ديگر عمويم ، حضرت فرمود : از ميان ما سه تن هر كه را ميخواهى اختيار كن ، زيد گفت : من جز تو را نمىخواهم ! فرمود : آيا برده بودن را بر آزادى و پدر و عمويت ترجيح ميدهى ؟ گفت : آرى ، و به پدر و عمويش گفت : من از اين مرد چيزى ديدهام كه ممكن نيست كسى را بر او ترجيح دهم ! پدر و عمويش مأيوس شدند . و پس از آن رسول خدا زيد را به حجر اسماعيل برده و فرمود : اى حاضران ! بشما اعلام ميكنم كه زيد پسر خواندهء من شد و از من ارث مىبرد و من نيز از وى ارث ميبرم . و چون پدر و عموى زيد اين عمل رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ديدند خوشحال گشته و رفتند . زيد از جمله كسانيست كه در آغاز دعوت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله باو ايمان آورد ، و در سال هشتم در جنگ مؤته با جعفر بن ابى طالب شهيد شد .
413
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 413