نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409
لَنْ تَرانِي وَلكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَه فَسَوْفَ تَرانِي ، فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّه لِلْجَبَلِ جَعَلَه دَكًّا وَخَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ ) * » ( خدايا خود را بمن نشان بده تا به تو بنگرم ! گفت : هرگز مرا نخواهى ديد ولى بكوه بنگر اگر در جاى خود قرار گرفت ( و موسى در اين وقت از كوه بزير آمده بود ) مرا خواهى ديد . وقتى خداوند با آيه اى از آيات خود بر كوه تجلَّى كرد ، كوه را خرد نمود و موسى بيهوش بر زمين افتاد ، وقتى به هوش آمد گفت : تو منزّهى ، توبه مىكنم و بسوى تو بازمىگردم - اعراف : 143 ) يعنى از جهل قوم خود ، به شناخت و معرفتى كه نسبت به تو داشتم ، برمىگردم ، و من از بين آنان اوّلين مؤمن هستم به اينكه تو ديده نمىشوى . مأمون گفت : آفرين بر شما اى ابا الحسن ! حال در مورد اين آيه توضيح دهيد : « * ( وَلَقَدْ هَمَّتْ بِه وَهَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه ) * » حضرت فرمود : زليخا قصد يوسف كرد ، و اگر يوسف برهان پروردگارش را نمىديد ، او نيز قصد زليخا مىكرد ، لكن او معصوم بود ، و معصوم نه قصد گناه مىكند و نه مرتكب آن مىشود ، و پدرم از پدرش حضرت صادق عليه السّلام نقل فرمود كه آن حضرت چنين فرمود : ( زليخا ) تصميم گرفت كه انجام دهد و ( يوسف ) تصميم گرفت كه انجام ندهد .
409
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409