نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 402
مىكنى ، خداوند فرمود : آيا ايمان ندارى ؟ گفت : چرا ، ولى به خاطر اينكه قلبم آرام گيرد ، يعنى نسبت به خليل بودن ، خداوند فرمود : « * ( فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ ) * - الخ » ( چهار پرنده بگير ، آنها را تكه تكه كن ، سپس بر هر كوهى ، بخشى از آنها را قرار ده آنگاه آنها را بخوان فورى خود را بتو ميرسانند و بدان خداوند عزيز و حكيم است - بقره : 260 ) ابراهيم نيز ، يك كركس ، يك طاوس ، يك مرغابى و يك خروس گرفته ، آنها را تكه تكه كرد و اجزاء آنها را با هم در آميخت و سپس هر بخشى از اين اجزاء مخلوط شده را بر هر كوهى از ده كوه اطراف قرار داد و آنگاه منقار آن را بدست گرفت و آنها را با نامشان صدا زد و مقدارى دانه و آب نزد خود قرار داد ، آن اجزاء به سوى يك ديگر پرواز كردند و بدنها كامل شد و هر بدنى بسراغ گردن و سر خود رفت و به آنها پيوست ، سپس ابراهيم منقار آنها را آزاد كرد و آنها پرواز كردند و سپس فرود آمدند و از آن آب نوشيدند و از آن دانهها برگرفتند و گفتند : اى پيامبر خدا ! تو ما را زنده كردى ، خدا تو را زنده بدارد ، ابراهيم فرمود : بلكه خداوند زنده ميكند و مىميراند و اوست كه بر همه كار تواناست .
402
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 402