نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 358
او مىگويد : موجود شو ، و آن شىء نيز به خواست و ارادهء الهى موجود مىشود ، و هيچ چيز از مخلوقاتش از چيز ديگرى به او نزديكتر نيست و هيچ چيز نيز از چيز ديگر از او دورتر نيست ، آيا فهميدى عمران ! ؟ گفت : بله سرورم ، فهميدم ، و گواهى مىدهم كه خداوند تعالى همان گونه است كه توضيح دادى و به يكتايى وصفش نمودى ، و گواهى مىدهم كه محمّد بندهء اوست كه به نور هدايت و دين حقّ مبعوث شده است ، آنگاه رو به قبله ، به سجده افتاده اسلام آورد . حسن بن محمّد نوفلىّ گويد : وقتى ساير متكلَّمين ، عمران صابى را چنين ديدند - با آنكه بسيار سرسخت بود و تا به حال كسى در بحث بر او غلبه نكرده بود - هيچ كس به حضرت رضا عليه السّلام نزديك نشد ، و ديگر از حضرت سؤالى نكردند ، كم كم مغرب در آمده و مأمون و حضرت رضا عليه السّلام برخاسته به داخل رفتند ، و مردم نيز متفرّق شدند ، من نيز با عدّه اى از دوستان و هم مسلكان خودمان ، نشسته بوديم كه محمّد بن جعفر مرا احضار كرد ، به نزد او رفتم ،
358
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 358