نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 186
است يا أبا الحسن ؟ عيال و فرزندانتان چطور هستند ؟ عيال و فرزندان پدرتان چطورند ؟ چطوريد ، اوضاع و احوال چطور است ؟ و دائما از اين قبيل سؤالها مىكرد و حضرت مىفرمود : خوب است ، و زمانى كه براى رفتن ، از جا برخاست ، رشيد خواست برخيزد كه حضرت او را قسم داد و برجا نشاند و او را در بغل گرفت و خداحافظى كرد . مأمون ادامه داد : من از ساير برادرانم ، نسبت به پدرم جسورتر و جرىتر بودم . بعد از رفتن موسى بن جعفر به پدرم گفتم : يا أمير المؤمنين ! با اين مرد رفتارى كردى كه با هيچ يك از اولاد و احفاد مهاجرين و انصار و بنى هاشم ، چنين نكردى . اين مرد كه بود ؟ هارون گفت : پسرم ! او ، وارث علم تمام پيامبران است ، او موسى بن جعفر بن محمّد است ، اگر علم صحيح را مىخواهى ، نزد او است . مأمون گفت : از آن وقت ، محبّت آنان در دلم ريشه دوانيد . 13 - عليّ بن ابراهيم بن هاشم از پدرش گويد : از يكى از شيعيان شنيدم كه
186
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 186