responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 137


هارون برد .
جعفر به هارون گفت : اين مورد ، اوّلين موردى خواهد بود كه به وسيلهء آن خواهى دانست كه بدگويان من ، به تو دروغ گفته‌اند .
هارون گفت : حقّ با توست . راست مىگوئى . برگرد و به خانه برو ، تو در أمان هستى . من در بارهء تو سخن هيچ كس را قبول نخواهم كرد .
راوى اين قضيّه را ادامه داد : ولى يحيى دست برنداشت و دائما سعى مىكرد جعفر را از چشم هارون بيندازد تا نزد او بىارزشش كند .
نوفلىّ ادامه داد : علىّ بن حسن بن علىّ بن عمر بن علىّ از يكى از اساتيدش نقل كرد كه : در سفر حجّى كه هارون قبل از اين حجّ انجام داد ( و در آن سفر طبق رسم حجّاج به مدينه نيز آمده بود ) علىّ بن اسماعيل بن جعفر بن محمّد عليهما السّلام ( برادرزادهء امام كاظم عليه السّلام ) مرا ديد و گفت : چه شده است كه اين چنين خود را كنار كشيده اى و نمىگذارى معروف و مشهور شوى ؟ چرا نسبت به كارهاى جناب وزير بىاعتناء و بىتوجّهى و كارى كه از دستت برمىآيد براى او انجام نمىدهى ؟ جناب وزير ، كسى را به سراغ من فرستاد ، من نيز نزد او رفتم و در يك محمل با او سوار شدم و نيازهاى مادّى خود را براى او عنوان كردم و از او خواستم آنها را برايم مرتفع گرداند .

137

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست