نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 134
موسى بن جعفر عليهما السّلام نيز به اطَّلاع وى رساند . زمانى كه يحيى كاملا از اوضاع و احوال جعفر مطَّلع شد ، نزد هارون از او بدگويى كرد ، امّا هارون سوابق او و پدرش را در يارى دستگاه خلافت مراعات مىكرد و در مورد او به عجله رفتار نكرده ، بلكه مردّد بود و « اين دست و آن دست » مىكرد . و از طرفى ، يحيى از هيچ بدگويى در مورد جعفر كوتاهى نمىكرد تا اينكه روزى جعفر به نزد هارون رفت و هارون او را إكرام نمود و بين آن دو سخنانى در مورد مزيّت و قدر و ارزش جعفر به خاطر حرمت او و پدرش ، ردّ و بدل گرديد . هارون در آن روز دستور داد كه بيست هزار دينار به جعفر بدهند ، يحيى نيز با ديدن اين اوضاع و احوال ، از اينكه چيزى در بارهء جعفر بگويد ، خوددارى كرد ، و تا شب چيزى نگفت . سپس به هارون چنين گفت : يا أمير المؤمنين ، پيش از اين در بارهء جعفر و عقائدش مطالبى به شما گفته بودم ولى شما از او دفاع مىكرديد و حرف مرا نمىپذيرفتيد . ولى الان مسأله اى پيش آمده است كه كار را يكسره مىكند . هارون گفت : آن چه مسأله اى است ؟ يحيى پاسخ داد : هر مالى كه از جايى
134
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 134