responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 72


و ترا از ميان اين ستون بيرون مىآورم . پس چون ظلمت شب عالم را فرو گرفت آن بنا در آن تاريكى آمد و آن علوى را از ميان آن ستون بيرون آورد و باو گفت بپرهيز از خداوند از ريختن خون من و خون اين فعله ها كه با من كار ميكردند و خودت را ظاهر مكن من تو را در اين تاريكى شب بيرون آوردم از ميان اين ستون بجهت اينكه ترسيدم اگر ترا واگذارم در ميان اين ستون جد تو رسول خدا ( ص ) در روز قيامت خصم من باشد در پيشگاه حضرت الله پس موى آن جوان را بالاى گچ برى هر قدر ممكن بود چيد و باو گفت :
خودت را پنهان كن و نفس خودت را نجات بده و نزد مادرت مرو جوان گفت اگر چنين است كه بايد من ديگر نزد مادر خود نروم پس اين واقعه را بمادرم بگو كه من نجات يافتم و گريختم تا اينكه خوشدل شود و جزع نكند و گريه زياد نكند اگر بهيچ وجه من نتوانم نزد او معاودت كنم .
پس جوان گريخت و معلوم نشد كه بكدام طرف از روى زمين خداوند رو نهاد و كسى ندانست كه بكدام شهر رفت شخص بنا ميگويد كه آن جوان مكان مادرش را بمن نمايانده و موى خود را بجهت نشانى بمن داده بود پس رفتم نزد مادر او از آن راهيكه آن جوان بمن نمايانده بود صداى گريه شنيدم مثل صداى مگس من دانستم كه اينست مادر آن جوان پس نزديك رفتم و خبر فرزندش را باو گفتم و موى او را دادم و برگشتم .
« باب دهم » « در ذكر علت اينكه بعضى واقف شدند بر موسى بن جعفر و بعد از او اولاد امجاد او را امام ندانستند » از ربيع بن عبد الرحمن مروى است كه گفت بخداوند سوگند كه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) از كسانى است كه بتأمل و ثبوت فراست و نظر حقيقت اشيا را درك ميكند آن بزرگوار ميدانست كسانى را كه بعد از موت او واقف شدند و كسى كه بعد از او امام است منكر او شوند و آن جناب كظم غيظ بر آنها مينمود و غضب خود را فرو مىنشانيد و ايشان نميدانستند كه مطلبى آن جناب از ايشان ميداند و از اين جهت بود كه آن جناب را كاظم ميگويند و از يونس بن عبد الرحمن مروى است كه گفت چون حضرت أبو الحسن ( ع ) وفات يافت نبودند كسانى كه آن جناب آنها را نصب كرده بود و متحمل امورات آن حضرت ميشدند مگر آنكه نزد آنها از آن جناب مال بسيارى بود و اين مطلب باعث شد كه بآن جناب وقف كردند و موت او را انكار نمودند كه مبادا مال را از آنها بگيرند از آن جمله در نزد زياد قندى هفتاد هزار دينار بود و نزد على بن ابى حمزه سى هزار دينار بود يونس گويد كه چون من اين قضيه را ديدم و حق بر من معلوم شد و دانستم امر ولايت حضرت ابى الحسن الرضا ( ع )

72

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست