نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 64
است ما گفتيم بلى ما شهادت ميدهيم كه اين موسى بن جعفر بن محمد ( ع ) است پس از آن گفت اى غلام دستمالى بر روى عورت او بپوش و او را برهنه كن غلام آن بدن طيب و طاهر را برهنه كرد گفت آيا مىبينيد اثر منكرى يا جراحتى در بدن او ما گفتيم كه ما چيزى نمىبينيم در بدن او و او را نمىبينيم مگر آنكه وفات يافته است گفت پس بيرون رويد تا آنكه او را غسل دهيد و او را كفن نمائيد و دفنش كنيد پس ما بيرون نرفتيم تا آنكه غسل داده شد و كفن كرده شد و حمل شد بجائى كه نماز ميخوانند و سندى بن شاهك بر او نماز گزارده و ما او را دفن كرديم و مراجعت كرديم و عمر بن واقد ميگفت كه احدى بهتر از من حال موسى بن جعفر ( ع ) را نميداند چگونه ميگويند او زنده است و حال اينكه من او را دفن كردهام و عتاب ابن اسيد از جماعتى از مشايخ اهل مدينه روايت كرده است كه چون پانزده سال از سلطنت هارون گذشت ولى خدا موسى بن جعفر ( ع ) را شهادت يافت بزهر جفا و سندى بن شاهك لعنه الله بامر هارون ملعون او را مسموم ساخت در حبسى كه معروف بخانه مسيب بود و رباب كوفه و در آنجا درخت كنارى مغروس بود و آن بزرگوار برضوان و رحمت و كرامت خداوند جل شانه پيوست در روز جمعهء پنجم ماه رجب سنهء صد و هشتاد و سيم هجرى و عمر شريف او پنجاه و چهار سال بود و تربت و محل دفن او در بغداد در جايى كه مشهور بمدينة السلام است در طرف غربى در باب التين در مقبره معروفه بمقابر قريش است . حسن بن عبد الله صيرفى از پدرش روايت كرده است كه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) در دست سندى بن شاهك وفات يافت پس او را بروى تابوت گذاشته و فرياد ميكردند كه اينست امام رافضيها بشناسيد او را پس چون كه نعش نزديك فراش خانه رسيد چهار نفر برخاستند و فرياد كردند كه هر كس بخواهد خبيث پسر خبيث را به بيند بيرون بيايد و ملاحظه كند از اتفاق سليمان بن ابى جعفر از قصر خود بيرون آمده روى بسوى شط ميرفت شنيد صيحه و آواز مردم را بغلامان و فرزندان خود گفت چه خبر است گفتند سندى بن شاهك است بر نعش موسى بن جعفر فرياد ميكند و بد ميگويد پس بفرزندان و غلامان گفت كه نزديكست اين عمل در جنب غربى بلد واقع شود پس چون عبور آنها باين طريق افتاد كه طرف غربى است با غلامان فرود بيائيد و نعش را از دست آنها بگيريد و اگر ممانعت كردند آنها را بزنيد و جمعيت آنها را برهم زنيد پس چون بآن طرف عبور كردند فرود آمدند و نعش را از دست آنها گرفتند و آنها را زدند و جمعيت آنها را زدند متفرق ساختند و نعش را بر دوش چهار نفر از ملازمان گذاشتند و منادى فرياد كرد كه هر كس بخواهد ببيند طيب پسر طيب موسى بن جعفر ( ع ) را بيرون بيايد و خلق حاضر شدند و او را غسل دادند و حنوط نمودند و او را كفن كردند بكيفيتى كه در آن نوشته شده بود كه دو هزار و پانصد دينار در او كار كرده بودند و تمام قرآن را بر او نوشته بودند و سليمان پاى برهنه و پياده تشييع جنازه او نمود در حالتى كه پيراهن خود را پاره كرده بود و سر خود را نيز برهنه كرده بود تا قبرستانهاى قريش و در آنجا آن بزرگوار را
64
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 64