responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 60


عطا كند من يك درهم از اينها را نميگيرم و چيزى از اين املاك را نميخواهم و صله و احسان و عطاى ترا قبول كردم پس برگرد با حاجت برآمده و رجوع بمن نداشته باش در چيزى از اينها مخارق دست آن حضرت را بوسيده و برگشت . از ريان بن شبيب مروى است كه گفت من از مأمون شنيدم كه ميگفت من هميشه اهل بيت ( ع ) را دوست ميداشتم و ليكن نزد هارون اظهار دشمنى آنها را ميگردم تا اينكه نزد او تقرب داشته باشم .
پس چون كه هارون بحج بيت الله رفت من و محمد و قاسم با او بوديم و چون وارد مدينه شد مردم اذن دخول خواسته بر او وارد مىشدند و آخر كسى كه اذن دخول خواست موسى بن جعفر ( ع ) بود پس چون بر هارون داخل شد هارون را نظر بر وى افتاد و از جاى خود حركت كرده گردن خود را كشيد و چشم خود را بر وى انداخت تا اينكه داخل شد در خانهء كه هارون در آن نشسته بود .
چون كه نزديك هارون رسيد هرون بدو زانو نشست و دست در گردن وى كرد و روى خود را باو كرد و گفت چگونه است حال تو و چگونه است حال عيال تو و چگونه است حال عيال پدر تو چه ميكنيد حال شما چيست على الاتصال اينها را سؤال ميكرد و ابو الحسن مىفرمود خوبست خوبست پس چون برخاست هارون خواست برخيزد و حضرت أبو الحسن سوگند باو داد و با او معانقه كرد و او را نشانيد و تحنيت با او گفته و او را وداع كرد .
مأمون گفت كه جرأت من نزد پدرم از ساير برادران زيادتر بود پس چون حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر ( ع ) بيرون رفت من بپدرم امير المؤمنين گفتم كه من هر چه ملاحظه كردم تو رفتارى كه با اين مرد كردى من نديدم چنان كنى با احدى از مهاجرين و انصار و و بنى هاشم اين مرد را حسب و نسب چيست گفت اى پسرك من اين وارث علم پيغمبران بود اين موسى بن جعفر بن محمد ( ع ) بود و اگر علم صحيح بخواهى نزد اين مرد يافت مىشود مأمون گفت در آن هنگام محبت اهل بيت در قلب من جاى گرفت . على بن ابراهيم بن هاشم از پدر خود روايت كرده كه گفت من از مردى از اصحاب شنيدم كه ميگفت چون كه هارون الرشيد موسى بن جعفر ( ع ) را حبس نمود بعد از آنكه تاريكى شب عالم را فرو گرفت جناب موسى بن جعفر تجديد وضوء نموده و روى خود را بقبله نموده چهار ركعت نماز بجاى آورده و اين دعاها را خواند .
يا سيدى نجنى من حبس هرون و خلصنى من يده يا مخلص الشجر من بين رمى و طين و ماء و يا مخلص اللبن من بين فرث و دم و يا مخلص الولد من بين مشيمة و رحم و يا مخلص النار من بين الحديد و الحجر و يا مخلص الروح من بين الاحشاء و الامعاء خلصنى من يد هرون . ) * پس چون كه موسى بن جعفر ( ع ) اين دعا را خواند مرد سياهى در خواب هارون آمد كه يك دست او شمشيرى بود كه آن شمشير را از نيام كشيده و بالاى سر هارون ايستاده و ميگفت اى

60

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 60
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست