responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 201


حضرت على بن موسى الرضا ( ع ) از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر و آن جناب از پدر بزرگوارش جعفر بن محمد روايت كرده است كه آن جناب فرمود سليمان بن داود روزى باصحاب خود فرمود كه خداى تبارك و تعالى ملكى بمن عطا فرموده است كه باحدى غير از من عطا نفرموده از براى من مسخر كرده است باد و انسانى و جن و طيور و وحوش را و مرا زبان مرغان تعليم نموده و از هر چيزى بمن كرامت فرموده است و با اينكه اين قدر سلطنت بمن داده است يك روز سرور و شادى من باتمام نرسيده است و دوست دارم كه فردا داخل قصر خود شوم و بر بالاى قصر برآيم و بملك و مملكت خود نظر كنم و احدى مأذون نيست بر من وارد شود تا عيش من ناقص شود اصحاب او انگشت منت بر ديده قبول نهاده روزانهء ديگر عصاى خود را دست گرفته و بر بلندتر موضعى از قصر خود بر آمد و تكيه بر عصاى خود كرده ايستاد و با كمال فرح و سرور نظر بمملكت خود مينمود و نهايت خورسندى و شاد كامى از براى او دست داده از ملك و مملكت خود بناگاه نظر او بجوان خوش لباس خوشروئى افتاد كه از بعضى گوشهاى قصر بيرون آمد پس چون او را ديد گفت كى ترا داخل قصر نمود و حال اينكه امروز قدغن كرده‌ام كسى داخل قصر نشود پس تو باذن كى داخل شدى آن جوان گفت كه مرا داخل اين قصر كرده است خداى من و باذن او وارد شده‌ام سليمان گفت پروردگار من سزاوارتر از من است بداخل كردن در اين قصر تو كيستى گفت ملك الموتم گفت بچه كار آمدهء گفت آمده‌ام قبض روحت كنم سليمان گفت مشغول شو بآنچه مأمورى امروز روز سرور و شادى منست و خداوند نخواسته است از براى من سرورى را بغير از لقاء خود پس ملك الموت روح او را قبض نمود بهمان حالت كه سليمان بر عصاى خود تكيه كرده بود پس مدتى مديد بهمان حالت باقى بود وفات كرده بود و مردم باو مينگريستند و خيال ميكردند زنده است پس اين مطلب باعث فتنه شد و اختلاف در ميان آنها پيدا شد بعضى گفتند سليمان اين ايام متمادى كه بر عصاى خود تكيه كرده است و رنج و مشقت از براى او نيست و حال اينكه نه خواب رفته است و نه اكل و شرب كرده است .
پس بايد پروردگار ما باشد و بر ما واجب است كه او را پرستش كنيم و قومى گفتند سليمان ساحر است و چنين بنظر ما جلوه داده است كه ايستاده و بر عصاى خود تكيه كرده است و چنين نيست بلكه بنظر ما اين نوع جلوه ميكند و چشمهاى ما را سحر كرده است مؤمنان گفتند كه سليمان بندهء خدا است و پيغمبر او است و تدبير و تفكر در امر خدا ميكند كه چه قسم مشيت او قرار گرفته است پس چون اختلاف در ميان آنها پيدا شد حقتعالى جانور معروف چوبخواره را فرستاد رفت در ميان عصاى سليمان و جوف عصا را خورد تا اينكه عصا شكست و سليمان از قصر خود بروى در افتاد پس جن باين سبب جزاى چوب خواره و صنعت او را داد كه هر وقت خواهد چوب

201

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست