نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 20
كه بشارت دهد عشيرهء او پيش از زمان بلوغ او قول او حكم است و سكوت او علم است بيان ميكند از براى مردم آنچه را كه اختلاف ميكنند در آن يزيد گويد كه پدرم عرض كرد پدر و مادر من فداى تو باد از براى او فرزندى هست بعد از خود فرمود بلى و كلام خود را قطع نمود يزيد گويد . پس از مدتى ابى الحسن ( ع ) يعنى موسى بن جعفر را ملاقات نمودم و عرض كردم پدر و مادرم فداى تو باد از تو ميخواهم خبر بدهى مرا بمثل آنچه را كه پدر تو خبر بمن داد يزيد گويد كه آن جناب فرمود پدر من در زمانى بود كه مثل اين زمان نبود يزيد گويد كه من عرض كردم كسى كه باين كيفيت از براى تو راضى شود لعنت خدا بر او باد يعنى كسى كه راضى شود كه اينخبر باعداء تو برسد لعنت خداوند بر او باد يزيد گويد پس آن جناب خنديد و فرمود اى ابا عماره خبر ميدهم من ترا كه من از منزل خود بيرون آمدم و در ظاهر وصيت كردم و فرزندان خود را با فرزندم على ( ع ) شريك گردانيدم و در باطن على ( ع ) را تنها وصى قرار دادم و رسول خدا ( ص ) را در خواب ديدم و امير المؤمنين ( ع ) با او بود و رسول خدا با خود داشت انگشترى و شمشيرى و عصائى و كتابى و عمامهء عرض كردم اينها چه چيز است فرمود اما عمامه سلطنت خداوند است و اما شمشير عزت خداوند است و اما كتاب نور پروردگار است و اما عصا قوه خداوند است و اما انگشتر جامع همه اين امور است پس از آن رسول خدا ( ص ) فرمود امر امامت بعد از تو با فرزندت على ( ع ) خواهد بود يزيد گويد پس از آن آن جناب فرمود اى يزيد اينها امانتى است نزد تو پس خبر مده اينها را مگر بعاقلى و يا بندهء كه امتحان كرده باشد خداوند قلب او را به ايمان و با صادق و راستگوئى و كفران مكن نعمتهاى خداوند را و اگر سؤال كرده شدى از شهادت پس اداى شهادت نما چه حقتعالى ميفرمايد * ( إِنَّ الله يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهْلِها ) * يعنى خداوند امر فرموده شما را كه ادا كنيد امانتها را باهل امانتها و نيز حقتعالى فرموده * ( وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَه مِنَ الله ) * پس من عرض كردم كه قسم بخدا كه هرگز چنين عملى از من صادر نخواهد شد يزيد گويد بعد از آن ابو الحسن ( ع ) فرمود كه پس از اينكه رسول خدا ( ص ) اين فرمايشات فرمود وصف آن جناب را از براى من نمود و فرمود على فرزند تو كسيست كه نظر بنور خدا ميكند و بتفهيم او ميشنود و بحكمت او تنطق ميكند هميشه بحق ميرسد و خطا نميكند و بدون زحمت و مشقت علم از براى او حاصل مىشود و مملو است از علم و حكم و چه قدر كم است نشستن تو با او و حال اينكه او كسى است كه گويا مثل او بوجود نيامده پس هر گاه از سفر خود رجوع كردى امر خود را باصلاح آور و از آنچه ارادهء كردهء در گذر چه تو ازو رو گردانيده با غير او مجاورت مينمائى پس فرزندان خود را جمع آورى نموده و گواه گردان خداوند را بر آنها تماما چه حقتعالى در گواهى كافيست پس از آن جناب ابو الحسن ( ع ) فرمود اى يزيد من در اين سال وفات ميكنم و على ( ع ) فرزند دلبند من همنام على بن ابى طالب و همنام على ابن الحسين است و فهم و علم و بصيرت و راى از اول يعنى على ابن ابى طالب باو عطا شده است و او تكلم نكند مگر چهار سال بعد از هرون پس چون چهار سال گذشت هر چه خواهى از و سؤال كن تا جواب دهد ترا و از عباس ابن نجاشى اسدى مرويست كه گفت من بحضرت رضا ( ع ) عرض كردم توئى صاحب امر خلافت فرمود
20
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 20