responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 192


در حالتى كه موى خود را بدست گرفته بود و فرمود پدرم از براى من حديث كرد در حالتى كه موى خود را بر دست گرفته بود و فرمود حسين بن على ( ع ) از براى من حديث كرد در حالتى كه موى خود را بدست گرفته بود و فرمود على بن ابى طالب ( ع ) از براى من حديث كرد در حالتى كه موى خود را بدست گرفته بود و فرمود رسول خدا از براى من حديث كرد در حالتى كه موى خود را بدست گرفته بود و فرمود هر كس اذيت كند يك موى مرا اذيت كرده است مرا و هر كس مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است و هر كس خدا را اذيت كند تمام اهل زمين و آسمان او را لعنت كنند . « مترجم گويد » كه موى بر دست گرفتن رسول كنايه از آنست كه هر كس اذيت كند اولاد مرا كه بمنزلهء جزء بدن من هستند چنان كه موى من جزء منست خدا را اذيت كرده است و زيد بن على از اولاد امجاد آن جناب بود .
و سعيد بن خيثم از برادر خود معمر روايت كرده است كه گفت در نزد صادق آل محمد ( ع ) نشسته بودم بناگاه زيد بن على بن الحسين ( ع ) آمد و دست خود را بدو چوب دو طرف در گذاشت و در وسط آستانه ايستاد حضرت صادق ( ع ) فرمود اى عم بزرگوار پناه ميبرم بخدا كه ترا در كناسه كوفه بدار كشند مادر زيد گفت قسم بخدا كه وانداشته است ترا بر گفتن اين مطلب مگر آنكه بر فرزند من حسد ميبرى حضرت سه مرتبه فرمود اى كاش اين كلام از روى حسد بود اى كاش از روى حسد بود اى كاش از روى حسد بود پدر بزرگوارم از جد بزرگوارم روايت كرده است كه آن جناب فرمود ميان فرزندان من مردى بيرون آيد كه او را زيد گويند و در كوفه او را بقتل رسانند و در كناسه او را بدار كشند و در نشئه آخرت چون از قبر بيرون آيد از براى روح او درهاى آسمان گشوده شود و اهل آسمان را بهجت روى دهد بسبب او و روح او را در چينه دان مرغ سبزى قرار دهند و ببرند در بهشت و هر جاى از بهشت كه خواهد او را سير دهند و از جابر جعفى مروى است كه گفت بر حضرت ابى جعفر محمد بن على ( ع ) داخل شدم در حالتى كه زيد برادر او نزد آن جناب بود و در آن حال معروف بن حر بود مكى وارد شد حضرت ابو جعفر ( ع ) باو فرمود اى معروف انشا كن طرفه اشعارى كه در نزد تست معروف اين اشعار را انشا نمود لعمرك ما ان ابو مالك - بوان و لا بضعيف قواه - و لا بألد لدى قوله - يعادى الحكيم - اذا ما نهاه و لكنه سيد بارع - كريم الطبائع حلو ثناه - اذا سدته سدته مطواعة و مهما وكلت اليه كفاه يعنى قسم بجان تو كه ابو مالك مردى سست و ضعيف القوى نيست بلكه استيلا و تسلط دارد و اين قدر سخت خصومت نيست كه نزد گفتار خود مخالفت كند حكيم را هر گاه آن حكيم او را نهى كند از گفتارى يعنى مطيع

192

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست