responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 146


از خدا از اينكه اذيتى باو رسانى و چون كه حقتعالى عدد ازدواج پيغمبر را باو فرموده بود باو شناسانيده بود كه زن زيد يكى از ازدواج او است آن جناب پنهان داشت اين امر را در قلب خود و اظهار نفرمود بزيد و ترسيد كه مردم بگويند كه محمد به پسر خوانده خود ميگويد كه زن تو بزودى يكى از زنان من شود و باين سبب از براى او ثابت كند و حق تعالى فرموده * ( وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ الله عَلَيْه ) * و ياد كن اى محمد ( ص ) وقتى را كه ميگفتى مر آن كس را كه انعام كرده است خداى تعالى بر او بتوفيق اسلام و هدايت ايمان و خدمت و متابعت ترا * ( وَأَنْعَمْتَ عَلَيْه ) * و انعام كردى تو بر پروريدن و آزاد كردن او از فرط محبت و اختصاص تو او را در فرزند خواندن يعنى گفتى زيد را كه مستغرق نعمت خدا و رسول است * ( أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ الله ) * نگاه دار بر خود زن خود را يعنى زينب و بترس از خداى تعالى در امر زينب از آنكه او را طلاق دهى از روى اضرار * ( وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا الله مُبْدِيه ) * و پنهان ميكردى در نفس خود آن چيزى را كه خدا آشكار سازنده آن است از نكاح كردن تو زينب را كه زيد طلاقش گويد * ( وَتَخْشَى النَّاسَ وَالله أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ) * و مىترسيدى سرزنش مردمان بغير حق را كه گويند زن پسر خواندهء خود را خواست و حال آنكه خدا سزاوارتر است كه بترسى در آنچه بايد از او ترسيد پس زيد بن حارثه زن خود را طلاق گفت و آن زن عده نگاه داشت و بعد از انقضاء عده حقتعالى او را براى پيغمبر خود محمد مصطفى ( ص ) تزويج نمود و قرآن بدين منوال نازل شد * ( فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكانَ أَمْرُ الله مَفْعُولًا ) * پس آن هنگام كه گذارد زيد از زينب زن خود حاجتى را كه باو داشت از نكاح و مباشرت و يا اينكه مراد خود را يافت و او را طلاق داد و تزويج نموديم ترا با او و او را بتو داديم تا نباشد بعد از تو بر مؤمنان شكى يا اثمى و وبالى در خواستن زنان پسر خواندگان خود را وقتى كه گذارده باشند حاجت خود را كه نكاح است يا طلاق و انقضاى عده يعنى بجهت آنكه مؤمنان اقتدا بتو كرده زوجات مطلقه ادعياى خود را بنكاح درآورند زينب را بتو تزويج كرديم و رسم جاهليت را در هم شكستيم و هر امرى كه ارادهء الهى بآن تعلق گيرد البته گذارده شود و بوقوع آيد چنانچه تزويج سيد عالم با زينب بوقوع پيوست و چون كه حقتعالى ميدانست كه منافقين پيغمبر اكرم را عيب ميكنند بسبب تزويج زينب اين آيه را نازل كرد * ( ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ الله لَه ) * بر پيغمبر هيچ وزرى و وبالى نيست در آنچه قسمت كرده و تقدير نموده خدا براى او يعنى حلال گردانيده مرا و را از تزويج زنان پسر خواندگان مأمون عرض كرد يا ابن رسول الله شفا دادى سينه مرا و واضح كردى از براى من

146

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 146
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست