نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 134
زليخا و رفت و آمد او پس حقتعالى گردانيد از يوسف قتل زليخا و عمل زشت را چنانچه ميفرمايد * ( كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْه السُّوءَ ) * القتل و الفحشاء يعنى الزنا همچنين نمودهايم يوسف را برهان روشن تا بگردانيم از وى بدى را يعنى قتل زليخا و عمل را و فحشاء زشت را يعنى زنا را و اما داود پس چه ميگويند پيشينيان شما در حق او على بن محمد الجهم عرض كرد كه ميگويند داود ( ع ) در محراب عبادت نماز ميگذارد در آن حال ابليس بشكل مرغى جلوه گر شد كه نيكوترين مرغان بود . داود نماز خود را قطع كرد و برخاست كه آن مرغ را بگيرد مرغ در اندرون خانه رفت و او از عقب آن مرغ رفت و آن مرغ پريد بروى بام داود در طلب آن مرغ بالا رفت بر بام آن مرغ خود را انداخت در اندرون خانه اوريا بن حنان ، داود در عقب آن مرغ در خانه اوريا روان شد ناگاه زن اوريا را ديد كه غسل ميكرد پس چون نظر داود ( ع ) بآن زن افتاد مايل شد بوى و در بعضى از غزوات اوريا را فرستاد تا جدال كند و بسالار و بزرگى كه از جانب او مأمور بود نوشت كه اوريا پيش جنگ قرار دهد او نيز بنا بر فرمودهء داود اوريا را پيش جنگ قرار داد اوريا بمشركان ظفر يافت و اين مطلب بر داود گران آمد ثانيا نوشت باو كه اوريا را در جلو تابوت پيش آهنگ قرار ده او چنين كرد اوريا ( ره ) كشته شد داود زن او را تزويج كرد ، راوى گويد كه چون حضرت رضا ( ع ) اين مطلب را استماع نمود دست خود را بر پيشانى مبارك آشنا كرد و فرمود * ( إِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَيْه راجِعُونَ ) * بپيغمبرى از پيغمبران نسبت داديد كه بىاعتنائى كرد بنماز هنگامى كه در عقب مرغ بيرون رفت پس از آن او را بعمل زشت نسبت داديد پس از آن بقتل او را نسبت داديد عرض كرد يا ابن رسول الله پس چه چيز بود خطاى داود . حضرت فرمود واى بر تو گمان كرد كه حقتعالى كسى را داناتر از او نيافريده حقتعالى دو فرشته مبعوث نمود پس بالا رفتند در خانهء كه محل عبادت او بود و گفتند كه ما خصم يك ديگريم بعضى از ما بر برخى ديگر ستم كرده است پس حكم كن در ميان ما براستى و درستى و در حكم كردن بر ما جور مكن و از حق دور مشو و راه نما ما را براه ميانه كه طريق عدلست و يكى از آن دو نفر گفت اى داود بدرستى كه اين مرد برادر منست در دين و يا در صداقت و الفت و يا در شركت و خلقت و او را نود و نه ميش است و مرا يك ميش است و بمن گفته است كه مرا كفيل گردان تا از براى خود كفايت كنم آن ميش را با ساير اموال خود يعنى آن ميش را نصيب من گردان و تمليك من كن تا در تحت تصرف من باشد و غلبه كرده بمن در اين مخاطبه و مجادله و نگذاشته كه من در آن تعلل كنم و سخنى گويم داود ( ع ) تعجيل نموده و بمدعى عليه گفت كه ستم كرده است بر تو برادر تو بخواستن ميش تو و اضافه كردن آن را بسوى ميشهاى خود پس داود از مدعى شاهد بر اين مطلب نخواست و پس از آن رو نكرد بمدعى عليه كه باو
134
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 134