نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 114
نميگويند چراغ روشنائى داد زيرا كه روشنائى از براى چراغ فعل و عمل او نيست و ابراز وجودى نيست چه روشنائى از براى چراغ چيزى غير او نيست تا اينكه وجود و يا عملى غير از نفس او حاصل شود پس چون كه روشنائى دهد گوئيم روشنائى داد از براى ما بسبب آن روشنائى حاصل شد آيا مطلب بتو واضح شد عمران عرض كرد اى سيد من چيزى كه من ميدانم اينست كه واجب الوجود چون آفريد خلق را در صدور اين عمل از او حال او تغيير يافت حضرت فرمود اى عمران محال پيدا شد در گفته تو كه واجب الوجود او بجهتى از جهات تغيير يافت و اين عارض سريان كرد در ذات او پس ذات او بجهت عروض عارض تغيير نمود اى عمران آيا تغيير نمودن خود آتش تغيير ميدهد آتش را و مىيابى حرارت را كه بسوزاند خودش را يا اينكه ديدهء هرگز كه چشم به بيند خودش را عمران عرض كرد نديدهام اين را اى سيد من آيا خبر نميدهى مرا كه خداوند در خلق است يا خلق در خدا فرمود اى عمران خدا منزه و مبرا است از اينها نه او در خلق و نه خلق در او بلند است شأن و مرتبة او از اين گونه سخنان و الان تعليم كنم ترا چيزى كه بواسطه آن خدا را بشناسى و لا قوة الا با لله خبر بده مرا از آينه كه تو در آينه هستى يا آينه در تو اگر هيچ يك از شما در ديگرى نيستيد پس بچه چيز راه يافتى بوجود خودت در آينه اى عمران عرض كرد بروشنائى كه ميان من و ميان آينه است يعنى روشنائى از چشم من بيرون آيد و بآينه واقع شود و عكس روشنائى از آينه برميگردد من خودم را مىبينم حضرت فرمود آيا اين روشنائى را در آينه بيشتر از روشنائى در چشم خود مىبينى عرض كرد بلى حضرت فرمود پس بنما اين روشنائىزا بما عمران جواب نداد و ظاهر اينست كه سبب سكوتش اين بود كه جواب خود را فهميد كه چنانچه اين ضوء را نميشود ديد خدا نيز چنين است حضرت فرمود پس نمىبينم اين روشنائى را مگر اينكه رهنما شده است ترا و آينه را بر ديگرى و اين روشنائى نه در تست و نه در آينه و از براى اين مطلب مثلهاى بسيار است غير از اين مثل كه نمىيابد جاهل در گفتگو آن را و للَّه المثل الا على پس از آن حضرت رو كرد بمأمون و فرمود وقت نماز شد عمران عرض كرد اى مولاى من مسألهء مرا قطع مكن قلب من رقيق و نازك شده است حضرت فرمود نماز ميگذاريم و عود ميكنيم پس آن جناب برخاست و مأمون نيز برخاست و آن جناب ميان خانه نماز گذارد و مردم بيرون عقب محمد بن جعفر نماز گزاردند پس از آن حضرت و محمد بن جعفر از محل نماز خارج شدند و حضرت برگشت در مجلس و عمران را طلبيد و فرمود اى عمران سؤال كن عرض كرد اى سيد من آيا خبر نميدهى مرا كه خداى عز و جل بحقيقت و كنه شناخته مىشود يا بوصف يعنى مىشود بكنه او پى برد و يا آنكه بوصف محض او را استدراك توان نمود
114
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 114