نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 835
اگر سائل بگويد : چرا نمازهاى يوميّه را در اين اوقات خوانده نه مقدّم بر اوقات شده و نه مؤخر از آنها مىآورند ؟ در جواب گفته مىشود : اوقات معروف و مشهورى كه همه سكنه كره زمين را شامل مىشوند و هر جاهل و عالمى از آن مطَّلع است چهار تا بوده به اين شرح : غروب خورشيد كه مشهور و معروف است و در آن هنگام بايد نماز مغرب را بخوانند ، سقوط شفق كه آن نيز مشهور است و در آن وقت بايد نماز عشاء را خواند ، طلوع فجر كه آن هم مشهور بوده و در اين وقت بايد نماز صبح را خواند ، زوال آفتاب و برگشتن سايه به طرف مشرق مشهور و معروف بوده لذا واجب است نماز ظهر را در اين وقت بجا آورد و براى عصر وقت معلوم و مشهورى نظير نمازهاى ديگر وجود ندارد لذا وقت آن را بعد از فراغ از نماز قبلى قرار دادهاند تا هنگامى كه سايه شاخص چهار برابر خود شاخص گردد . و علَّت ديگر آن است كه خداوند عزّ و جلّ دوست دارد كه مردم در هر عملى ابتداء طاعت و عبادتش را نمايند از اين رو در اوّل روز يعنى بامداد امر كرده كه ابتداء عبادتش كنند و سپس براى خواسته هاى خودشان منتشر و متفرّق شده و به دنبال كارهاى دنيوى خود بروند لذا نماز صبح را برايشان واجب كرده و وقتى روز نيمه شد و مردم دست از شغل و حرفه خود كشيده و لباسهاى خود را از بر خويش درآورده و خواستند استراحت كنند و به خوردن طعام اشتغال ورزيده و خواب قيلوله نمايند ايشان را امر نموده كه ياد پروردگار خود كرده و قبل از اشتغال به اين امور عبادتش كنند پس نماز ظهر را بر آنها واجب كرد و پس از خواندن اين نماز به دنبال خواسته هايشان بروند . پس از سپرى شدن ظهر و انجام آنچه گفته شد وقتى خواستند براى كار در آخر روز متفرّق شوند باز ابتداء مىكنند به عبادت حقّ تعالى و سپس به كار مىپردازند لذا نماز عصر را خداوند بر ايشان واجب قرار داده و پس از خواندن عصر به دنبال آنچه مىخواهند مىروند و وقتى شب فرا رسيد و مردم زينتهاى خود را از خويش دور كرده و به منازلشان بازگشتند ابتداء عبادت پروردگارشان را بايد نموده و سپس به خواسته هاى خود بپردازند از اين رو حقّ تعالى نماز مغرب را برايشان واجب كرده و وقتى زمان خواب رسيد و از اشتغالاتشان فارغ شدند حقّ تعالى دوست دارد قبل از خوابيدن ابتداء عبادتش را نموده و به طاعتش بپردازند لذا نماز عشاء را بر آنها واجب كرد .
835
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 835