نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 813
كه اطاعت مىكند غير از خدايى است كه به او امر نموده در نتيجه هيچ انسانى حقيقتا به صانع خود هدايت نشده و خالق خود را واقعا اطاعت نكرده است و نيز نه امر آمر و نه نهى ناهى نزد كسى ثابت و محقّق مىگردد زيرا آمر و ناهى را نشناخته و از غيرشان تشخيص نمىدهد . از جمله آن كه : اگر دو تا بودن معبود و خدا جايز باشد هيچ يك از آن دو سزاوارتر از ديگرى به اين كه مردم عبادت و اطاعتش را بكنند نيست و اگر اطاعت احد الشريكين را جايز دانسته دون ديگرى بسا آن ديگرى الله تعالى بوده در نتيجه لازم مىآيد كه خدا را اطاعت نكرده باشيم و آن مستلزم كفر به خدا و به جميع كتب آسمانى و رسل و انبياء عظام بوده و نيز لازم مىآيد هر باطلى را اثبات كرده و هر حقّى را ترك نماييم چنانچه لازم مىآيد هر حرامى را حلال و هر حلالى را حرام نماييم و نيز در هر معصيتى داخل و از هر طاعتى خارج گرديم و همچنين لازمه آن اين است كه هر فسادى را مباح و هر حقّى را باطل نماييم . از جمله آن كه : اگر جايز باشد كه خدا بيش از يكى فرض شود ممكن است شيطان ادّعاء كند من خدايى ديگر بوده و تمام حكمهايى كه صادر مىكنم ضدّ حكمهاى آن خداى ديگر است و نيز مىتواند بندگان را به خودش دعوت كرده و از خداى واقعى منصرف نمايد و اين مستلزم بالاترين كفر و شديدترين نفاق مىباشد . اگر سائل بگويد : چرا بر خلائق واجب است اقرار كنند مثل خدا موجودى نمىباشد ؟ در جواب گفته مىشود : چند علَّت دارد : از جمله آن كه : مردم قصد كنند فقط او را عبادت و اطاعت كنند نه ديگرى را در حالى كه پروردگار و صانع و رازقشان به هيچ موجودى شباهت ندارد . از جمله آن كه : اگر ندانند موجودى شبيه او نيست شايد پروردگار و صانعشان بتهايى بوده كه پدرانشان نصب كردهاند يا خورشيد و ماه و آتشهاى افروخته باشد و بديهى است اين معنا مستلزم فساد و ترك تمام طاعات و ارتكاب جميع معاصى مىباشد . از جمله آن كه : اگر بر خلائق واجب نباشد اقرار به اين كه هيچ موجودى شبيه او نيست بايد جايز باشد كه آنچه بر مخلوقين جارى مىگردد بر او نيز جارى شود از قبيل عجز ، جهل ، تغيير ، زوال ، فناء ، دروغ و دشمنى و كسى كه اتّصافش به اين صفات جايز باشد از فناء و زوالش در امان نبوده و به عدلش وثوق و اطمينانى
813
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 813