نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 713
مقاتله شود اين قتال تعاون بر اثم و عدوان است . سؤال اگر سائل بگويد : صلح بين امام عليه السّلام و معاويه چطور بيعت نباشد و حال آن كه حديث ابن سيرين آن را بيعت قرار داده ، حديث اين است : محمّد بن اسحاق بن خزيمه از بشار ، از ابن ابى عدى ، از ابن عون ، از انس بن سيرين از حضرت حسن بن على عليه السّلام در روزى كه تكلَّم فرمود و با معاويه هم سخن شد فرمودند : بين جابرسا و جابلقا مردى نيست كه جدّش نبىّ اكرم صلَّى الله عليه و آله بوده باشد غير از من و برادرم و من صلاح ديدم كه بين امّت محمّد صلح باشد و سزاوارترين افراد به اين صلح من هستم ، ما با معاويه مبايعه و بيعت نموديم و شايد اين آزمايشى براى شما بوده و منفعتى باشد تا هنگام مرگ . جواب صلح مزبور بيعت نبوده و اين حديث نيز دلالت بر آن ندارد ، مگر نمىبينى در كلام انس لفظ « يوم كلَّم الحسن » آمده و نگفته « يوم بايع الحسن » چه آن كه از نظر ابن سيرين نيز صلح مزبور بيعت حقيقى نبوده و در واقع مهادنه بوده است همان طورى كه بين دوستان خدا با دشمنانش مهادنه واقع مىشود نه بيعت ، بنا بر اين امام حسن عليه السّلام با فرض عجر صلاح ديدند كه بين حضرتش و معاويه شمشير نباشد چنانچه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله صلاح ديدند بين خود و ابو سفيان و سهل بن عمرو شمشير نباشد ، روشن است اگر رسول خدا صلَّى الله عليه و آله اضطرار به اين صلح و موادعه پيدا نكرده بودند هرگز به آن اقدام نمىفرمودند . سؤال اگر سائل بگويد : رسول خدا بين خود و ابو سفيان و سهل مدّتى براى صلح معيّن فرمودند در حالى كه امام حسن عليه السّلام مدّت قرار ندادند پس صلحش بيعت بود . جواب در جواب مىگوييم : امام حسن عليه السّلام نيز مدّت قرار دادند اگر چه انتهاء آن را ما ندانيم چه موقع مىباشد و آن وقتى است كه فتنه و آزمايش مرتفع گردد يعنى وقت فرا رسيدن مرگ . سؤال اگر سائل بگويد : جبير بن نفير محضر مبارك امام حسن عليه السّلام رسيد و عرض كرد : مردم مىگويند شما خواهان خلافت هستيد ، آيا چنين است ؟
713
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 713