نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 689
معاويه مؤمن بود پس طبق شرط مذكور كه معاويه نيز آن را پذيرفت وى حقّ نداشت خود را امير امام حسن عليه السّلام بداند چه آن كه امير كسى است كه وقتى امر كرد مأمور اطاعت امرش را بنمايد و بدين وسيله امام حسن عليه السّلام وجوب و لزوم اطاعت امر معاويه را از خود ساقط فرمود . دليل ديگر بر اين كه معاويه امير نبوده آن است كه : امير به كسى گويند كه شخص ما فوقش كه از مقام بالاتر مأمور است او را امير كرده باشد ، پر واضح است كه نه خدا و نه رسول گراميش معاويه را بر امام حسن عليه السّلام امير نكردهاند . و دليل ديگر بر سلب امارت معاويه فرموده نبىّ اكرم صلَّى الله عليه و آله است كه فرمودهاند : لا يلينّ مفاد على مفي ( غنيمت به دست آمده بر غنيمتگيرنده ولايت البته ندارد ) مقصود اين است كه : قبيله هوازن [1] كه فيئ و غنيمت مهاجرين و انصار گرديدند حكم فيئ بر آنها جارى گرديد ، در نتيجه ايشان آزاد شده مهاجرين و انصار شدند و اين ناشى از كمك پيامبر صلَّى الله عليه و آله در حقّ ايشان بود و اين كمك به پاس رعايت حرمت حقّ شيرخوارگى بود كه افراد قبيله بنى سعد كه در بين نفرات هوازن بودند بر عهده حضرت داشتند . و حكم كفّار قريش [2] و مشركين مكَّه بعد از اين كه به اسارت مسلمين درآمدند حكم قبيله هوازن مىباشد يعنى چون مسلمين آنها را آزاد كردند ايشان نيز طلقاء محسوب شده و در ولايت مسلمين درآمدند و كسى را كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله بر ايشان
[1] - بعد از فتح مكه تمام قبائل عرب اطاعت از پيامبر نمودند مگر دو قبيله هوازن و ثقيف كه با هم پيمان نهادند با پيامبر بجنگند ، مالك بن عوف كه قائد هوازن بود به تجهيز لشكر پرداخت و از قبيله بنى سعد استمداد خواست آنها گفتند : محمّد صلَّى اللَّه عليه و آله رضيع ما است با او رزم نمىكنيم ، بارى مالك با لطائف الحيل آنها را فريفت و گروهى از ايشان را با خود كوچ داد ، حاصل در جنگى كه بين ايشان و مسلمين در وادى حنين واقع شد ابتداء آنها بر مسلمين غلبه كردند ولى بعدا با رشادتها و دلاورىهاى امير المؤمنين عليه السّلام مسلمانان غالب شدند و از آنها شش هزار اسير گرفتند كه در بين آنها شيما دختر حليمه كه خواهر رضاعى پيامبر بود به چشم مىخورد و با تفصيلى كه در كتب تاريخ مسطور است حضرت به شفاعت شيما و به مقتضاى رعايت حقّ شيرخوارگى از حقّ خود گذشته و اسراء را آزاد كردند و مسلمين نيز به خاطر پيامبر از حقّ خود صرف نظر كرده و اسراء را آزاد نمودند . [2] - بعد از آن كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله مكّه را فتح نمود جلو درب كعبه ايستاده و خطبه اى قرائت فرمود و سپس فرمودند : در حقّ خويش چه گفته و چه گمان داريد ؟ آنها گفتند : سخن به خير گفته و گمان به خير مىبريم ، برادرى كريم هستى و برادر زاده كريم مىباشى اينك بر ما قدرت يافته به هر چه خواهى دست دارى ، رسول خدا را از اين كلمات رقتى آمد و آب در چشم بگردانيد و سپس فرمود : اذهبوا فانتم الطلقاء ، حضرت مىتوانستند آنها را اسير كرده و بكشند و فرزندانشان را اسير نمايند چون عنوة و با قهر به مكّه داخل شده بودند ولى اين كار را نكرده بلكه منّت بر آنها گذارده و فرمودند : انتم الطلقاء و در ميان ايشان معاوية بن ابى سفيان بود پس وى در ولايت امام مسلمين درآمد حال چگونه مىتواند بر او و مؤمنين امير باشد .
689
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 689