نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 633
گفتم : آيا گوش دارى ؟ گفت : آرى . گفتم : با آن چه مىكنى ؟ گفت : با آن صداها را مىشنوم . گفتم : آيا دو دست دارى ؟ گفت : آرى . گفتم : با آنها چه مىكنى ؟ گفت : اشياء را با آنها گرفته و نرمى و زبرى آنها را احساس مىكنم . گفتم : آيا دو پا دارى ؟ گفت : آرى . گفتم : با آنها چه مىكنى ؟ گفت : با آنها از مكانى به مكان ديگر منتقل مىشوم گفتم : آيا قلب دارى ؟ گفت : آرى . گفتم : با آن چه مىكنى ؟ گفت : آنچه بر اين جوارح و اعضاء نامبرده وارد شده و عرضه شود با آن آنها را تمييز و تشخيص مىدهم يعنى با قلب تشخيص مىدهم اين امر وارد شده و عرضه گرديده را بايد با چشم ديد يا با گوش مثلا شنيد . گفتم : آيا با وجود اين جوارح از قلب بىنياز هستيم يا نه ؟ گفت : خير . گفتم : چگونه بىنياز نيستيم در حالى كه اين اعضاء و جوارح سالم و صحيح هستند ؟ گفت : پسرم جوارح وقتى شك كنند در چيزى كه بوييده يا ديده و يا چشيده و يا شنيده آن را به قلب ارجاع داده و يقين پيدا شده و شك باطل مىگردد . گفتم : پس خداوند متعال قلب را براى شك جوارح و اعضاء تعبيه فرموده ؟ گفت : آرى . گفتم : پس چاره اى از وجود قلب نداريم و الَّا جوارح نمىتوانند به يقين برسند ؟ گفت : آرى همين طور است . به او گفتم : اى ابا مروان خداوند متعال اعضاء و جوارح تو را به حال خود
633
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 633