نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 549
باب صد و سى و يكم سرّ اين كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله على عليه السّلام را وصىّ خود قرار داده نه ديگرى را حديث ( 1 ) محمّد بن على ماجيلويه رضى الله عنه مىگويد : محمّد بن يحيى عطَّار از سهل بن زياد آدمى از محمّد بن وليد صيرفى از ابان بن عثمان ، از حضرت ابى عبد الله عليه السّلام ، از پدر ، از جدّ بزرگوارش عليهما السّلام ، آن حضرت فرمودند : هنگامى كه وفات حضرت رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرا رسيد عباس بن عبد المطلب و امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام را طلبيد و به عباس فرمود : اى عموى محمّد ، آيا ميراث محمّد را برمىدارى و در مقابل دينش را ادا كرده و به وصايايش عمل كنى ؟ عبّاس آن را ردّ كرد و عرض نمود : اى رسول خدا صلَّى الله عليه و آله ، من پيرمردى مسن و كثير العيال و كم مال هستم . كيست كه طاقت تو را داشته باشد و حال آن كه تو از نظر سخاء و بخشش با باد معارضه مىكنى ؟ سپس امام عليه السّلام فرمود : بعد از سخنان عبّاس رسول خدا صلَّى الله عليه و آله اندكى خاموش و ساكت شدند سپس فرمودند : اى عبّاس آيا ميراث رسول خدا را مىگيرى و در مقابلش به وصايايش عمل كرده و دينش را بپردازى ؟ عباس عرض كرد : پدر و مادرم فدايت باد ، من پير مرد و مسن و كثير العيال و قليل المال هستم ، كيست كه طاقت تو را داشته باشد و حال آن كه تو از نظر سخاوت با باد معارضه مىكنى ؟ رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمودند : به زودى آن ميراث را به كسى اعطاء مىكنم كه آنها را به حقّ اخذ مىكند سپس فرمود : اى على و اى برادر محمّد ، آيا وصاياى محمّد را عمل كرده و دينش را اداء نموده و ميراثش را اخذ مىكنى ؟ على عليه السّلام عرضه داشت : آرى پدر و مادرم فدايت باد . عبّاس مىگويد : چشم به پيامبر دوخته بودم تا وقتى كه ديدم آن حضرت انگشترى خود را از انگشت بيرون آورد و به على عليه السّلام فرمود : تا مادامى كه من زندهام اين را به انگشت خود كن .
549
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 549