نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 541
مكن ، در اين هنگام فاطمه داخل شد ، پيامبر صلَّى الله عليه و آله به او فرمود : آمده اى از على شكايت كنى ؟ فاطمه سلام الله عليها عرضه داشت : آرى به خداى كعبه قسم . پيامبر صلَّى الله عليه و آله فرمودند : به سوى على عليه السّلام بازگرد و به او عرض كن : خاكسار و مطيع رضا و خشنودى تو هستم . فاطمه سلام الله عليها بازگشت و نزد على عليه السّلام آمد و به آن حضرت سه بار عرض كرد : يا ابا الحسن خاكسار و مطيع رضا و خشنودى تو مىباشم . على عليه السّلام فرمود : شكايت من را به نزد دوست و محبوبم رسول خدا صلَّى الله عليه و آله بردى ، پناه به رسول خدا صلَّى الله عليه و آله مىبرم از رسوايى ، اى فاطمه خدا را شاهد مىگيرم كه كنيز را در راه خدا آزاد كرده و چهار صد درهم زائدى كه از غنيمت نصيب من شده را به فقراء مدينه صدقه دادم پس لباس به تن آراست و نعلين به پا نمود و به طرف نبىّ اكرم صلَّى الله عليه و آله حركت فرمود ، جبرئيل بر پيامبر نازل شد عرضه داشت اى محمّد خدا سلامت مىرساند و مىفرمايد : به على عليه السّلام بگو : در مقابل اين كنيزى كه آزاد كردى و رضايت فاطمه سلام الله عليها را تحصيل نمودى به تو بهشت داده و در قبال چهار صد درهمى كه صدقه دادى دوزخ را در اختيارت گذاردم پس هر كس را كه خواهى به بركت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بيرون آور ، در اين جا بود كه على عليه السّلام فرمودند : من به اذن خدا مردم را بين بهشت و دوزخ تقسيم مىكنم [1] . حديث ( 3 ) پدرم رحمة الله عليه فرمود : سعد بن عبد الله ، از احمد بن محمّد بن عيسى و عبد الله بن عامر بن سعيد ، از محمّد بن سنان ، از مفضل بن عمر ، از حضرت ابى عبد الله عليه السّلام ، حضرت فرمودند : امير المؤمنين عليه السّلام : فرمودند : من به اذن خدا مردم را بين بهشت و دوزخ تقسيم مىكنم ، من فاروق اكبر و صاحب عصا و صاحب نشانه مىباشم .
[1] - از مضمون اين روايت برمىآيد كه صديقه كبرى سلام اللَّه عليها مانند زنان ديگر احساسش بر عقل او نعوذ باللَّه حاكم بوده و حسّ حسادت او را بر آن داشت كه از امام مفترض الطَّاعه خود نزد رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شكايت كند و بدين وسيله از رسول خدا خواستار شد كه امير المؤمنين عليه السّلام را بر عمل مشروع و خداپسندانه اى كه انجام داده توبيخ كند و به طور قطع و مسلَّم امر چنين نبوده و نفس قدسى و اطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها منزّه از اين اباطيل مىباشد ، بنا بر اين به نظر مىرسد كه امثال اين روايات مجعول و بىاعتبار بوده و جا نداشت كه مرحوم مؤلف آن را نقل نمايد .
541
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 541