responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 501


امير المؤمنين على عليه السّلام را هيچ چيز باز نداشت از اين كه مردم را به خود دعوت كند مگر اين كه ديدند اگر مردم در گمراهى باشند ولى از اسلام مرتدّ نشوند بهتر است از اين كه ايشان را به خود دعوت كند و آنها از آن سر باز زده در نتيجه كافر شوند .
حريز مىگويد : زراره از حضرت ابى جعفر عليه السّلام برايم نقل نمود كه آن جناب فرمودند :
اگر على عليه السّلام در بين اهل حرب سيره خودشان را كه عبارت بود از ترك اسارت و غنيمت نگرفتن از آنها تغيير مىدادند محقّقا بعدا شيعيان آن حضرت با بلاء عظيم و بزرگى مواجه مىشدند سپس حضرت فرمودند : به خدا قسم سيره و نحوه رفتار آن امام همام با اهل حرب براى شيعيان بهتر بود از آنچه آفتاب بر آن مىتابيد .
حديث ( 11 ) احمد بن حسين ، از پدرش ، از محمّد بن ابى صهبان ، از محمّد بن ابى عمير ، از برخى اصحاب ، وى مىگويد : محضر ابى عبد الله عليه السّلام عرضه داشتم :
براى چه على عليه السّلام از محاربه و مقاتله با مردم خوددارى كردند ؟
حضرت فرمودند : خوف داشتند كه آنها به كفر بگرايند .
[ خطبهء شقشقيه ] حديث ( 12 ) محمّد بن على ماجيلويه ، از عمويش محمّد بن ابى القاسم ، از احمد بن ابى عبد الله برقى ، از پدرش ، از ابن ابى عمير از ابان بن عثمان ، از ابان بن تغلب ، از عكرمه ، از ابن عباس ، وى گفت : محضر مبارك امير المؤمنين عليه السّلام بودم و خلافت را ياد كردم ، حضرت فرمودند : آگاه باش ، به خدا سوگند كه پسر ابى قحافه ( ابو بكر ) خلافت را مانند پيراهنى در بر خود نمود و حال آن كه مىدانست موقعيّت من نسبت به آن همچون موقعيّت قطب است به سنگ آسيا .
علوم و معارف از سرچشمه من همچون سيل سرازير مىشوند ، هيچ پرنده اى در فضاى علم به اوج رفعت من نمىرسد ، پس جامه خلافت را رها و پهلو از آن تهى نموده و در كار خويش انديشيدم كه آيا با دست بريده ( نداشتن سپاه و ياور ) حمله كرده و حقّ خويش را مطالبه كنم يا آن كه بر تاريكى گمراهى مردم صبر كنم ، گمراهى كه در آن نوباوگان پژمرده و پير شده و پيران فرسوده مىگردند ، مؤمن رنج مىكشد تا به لقاء الله مىپيوندد ، پس ديدم صبر كردن بر اين شدّت ظلمت از خردمندى است ، پس صبر كرده و محاربه را رها نمودم در حالى كه در چشمم خاشاك و غبار بود كه آزارم مىداد و در گلويم استخوان گرفته بود كه عيش مرا تيره و تار كرده بود ، ميراث

501

نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 501
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست