نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 47
عرضه داشتم : بلى پروردگارم . نداء رسيد : اى محمّد تو بنده من بوده و من پروردگار تو مىباشم ، تنها مرا بپرست و فقط توكَّلت بر من باشد تو در بين بندگانم نور و به سوى خلق رسول و بر آفريدگانم حجّت من مىباشى ، بهشتم را براى تو و پيروانت آفريده و جهنّم را براى مخالفينت ايجاد نمودهام به جانشينانت عزّت و به شيعيانت اجر و ثواب خواهم داد . عرضه داشتم : پروردگارا ! جانشينانم كيانند ؟ نداء رسيد : اى محمّد اسامى ايشان بر عمود عرش نوشته شده ، پس در حالى كه مقابل پروردگار جلّ جلاله ايستاده بودم به عمود عرش نگريستم ، دوازده نور ديدم در هر نورى خطى سبز بود كه بر آن اسم يكى از اوصياء و جانشينانم به چشم مىخورد ، اول ايشان على بن ابى طالب عليه السّلام و آخر آنها نام مهدى امّتم بود . عرضه داشتم : پروردگارا ، اينان جانشينان بعد از من هستند ؟ نداء رسيد : اى محمّد ايشان واليان و محبوبان و برگزيدگان و حجّتهاى من بعد از تو بر مردمانند و ايشان جانشينان تو و بهترين مخلوقات من بعد از تو مىباشند به عزّت و بزرگى خود قسم كه البته به وسيله ايشان دين خود را آشكار كرده و آيين خويش را بر پا نموده و با آخرين ايشان زمين را از دشمنانم پاك خواهم كرد و او را بر مشارق و مغارب كرده زمين مسلط نموده ، بادها را مسخّرش كرده و ابرهاى سخت را رامش قرار داده و اسباب و ابزار را در اختيارش نهاده و با لشكريانم كمكش نموده و با فرشتگانم ياريش خواهيم كرد تا دعوت من بر فراز كرهء زمين مستقر گشته و خلق بر يكتاپرستى من اجتماع كنند و سپس ملك و سلطنتش را گسترانيده و پيوسته روزگار را بين دوستانم سپرى نموده تا روز قيامت فرا رسيد . حديث ( 2 ) على بن احمد بن عبد الله برقى مىگويد : پدرم از جدّش احمد بن ابى عبد الله ، از پدرش ، از محمّد بن ابى عمير ، از عمرو بن جميع ، از حضرت ابى عبد الله عليه السّلام نقل نمود كه آن حضرت فرمودند : هر گاه جبرئيل محضر نبىّ اكرم صلَّى الله عليه و آله مشرّف مىشد در مقابل آن حضرت همچون بندگان مىنشست و بدون اذن هرگز بر آن جناب داخل نمىشد . حديث ( 3 ) احمد بن زياد بن جعفر همدانى رضى الله عنه مىگويد : على بن ابراهيم بن هاشم ،
47
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 47