نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 45
* ( لا إِله إِلَّا الله ) * مبادرت ورزيدند و نيز وقتى عظمت موقعيّت و محلّ ما را مشاهده كردند جهت آگاه نمودن ايشان كه حقّ تعالى بزرگتر از هر چيزى است و عظمت محل و موقعيّت ما صرفا به واسطه او است به تكبير پرداخته و حضرتش را به بزرگى ياد نموديم . و چون عزّت و قوّت ما را مشاهده كردند براى اين كه بدانند هيچ عزّت و قوّتى نيست مگر از ناحيه افاضه بارى تعالى گفتيم : لا حول و لا قوّة الَّا با لله . و وقتى نعمتهاى وافره بارى تعالى بر ما را مشاهده كرده و يافتند كه طاعت ما فرض و واجب است براى اين كه بدانند در مقابل اين نعمتها شايسته است او را ستودن ، گفتيم : الحمد لله و فرشتگان نيز به دنبال آن گفتند : الحمد لله . پس فرشتگان به واسطه ما به يكتاپرستى و تسبيح و تهليل و تحميد و تمجيد نمودن بارى تعالى ارشاد و راهنمايى شدند . پس از خلقت ارواح ما حقّ تبارك و تعالى حضرت آدم را آفريد و ما را به رسم وديعه در پشتش قرار داد و به منظور بزرگداشت و اكرام ما به فرشتگان امر نمود كه به آدم سجده كنند و اين سجده در واقع عبادت حقّ عزّ و جلّ و اكرام آدم و چون ما در پشت و صلب او بوديم طاعت ما بود ، پس با اين وصف چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم در حالى كه جملگى آنها در مقابل آدم سجده نمودند . و بيان ديگر براى برتر بودن ما از فرشتگان اين است كه وقتى مرا به آسمان بردند ، جبرئيل عليه السّلام دو فصل ، دو فصل ، اذان و اقامه گفت . سپس به من گفت : اى محمّد پيش بيفت . به او گفتم : اى جبرئيل بر تو پيشى بگيرم ؟ گفت : آرى ، زيرا خداوند متعال انبيائش را عموما و تو را بخصوص بر تمام فرشتگان برترى داده است ، پس جلو برو و با فرشتگان نماز بگذار و اين افتخارى نيست ، من جلو رفته و وقتى به حجابهاى نور رسيدم جبرئيل گفت : اى محمّد پيشرو و از من جدا شود . گفتم : اى جبرئيل در چنين جايى مرا تنها مىگذارى ؟ عرضه داشت : آخرين حدّى كه حقّ عزّ و جلّ براى من قرار داده همين جا است ، اگر از آن تجاوز كنم بالهايم مىسوزد ، پس مرا در نور پرتاب نمود و در آن به جلو رفتم تا جايى كه خدا خواست سپس ندايى به گوشم رسيد يا محمّد .
45
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 45