responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 35


و امّا اين كه به درازگوش « حرّ » گفته‌اند جهتش آنست كه : اوّلين كسى كه بر دراز گوش نشست حوّاء بود ، وى درازگوشى داشت كه براى زيارت نمودن قبر فرزندش هابيل بر آن سوار مىشد و در اثناء راه مكرّر مىگفت : وا حرّاه و هر وقت اين عبارت را ادا مىنمود حيوان راه مىرفت و در وقتى كه ساكت مىشد حيوان نيز از رفتن باز مىماند ، پس گويا اين كلمه نام اين حيوان است كه وقتى آن را مىشنود به وجد آمده و حركت مىكند ، بعدا مردم در آن تصرّف كرده و كلمه « وا حرّاه » را « حرّ » گفتند .
ح : و امّا وجه تسميه « درهم » به اين نام آنست كه ، درهم دار همّ [1] و حزن است ، كسى كه آن را جمع نموده و در طاعت خدا صرف نكند حقّ تعالى در آتش واردش مىنمايد .
و وجه تسميه « دينار » به اين اسم آنست كه دينار دار نار و آتش است ، كسى كه آن را گرد نمايد و در طاعت حقّ خرج نكند خداوند او را در آتش مىبرد .
يهودى پس از استماع اين جوابها عرضه داشت :
اى امير مؤمنان راست و صحيح فرمودى ، آنچه را كه ايراد كردى در تورات يافته‌ايم ، پس از آن به دست حضرت اسلام آورد و ملازم آن جناب بود تا در جنگ صفّين كشته شد .
باب دوّم سرّ پرستيده شدن آتش حديث ( 1 ) پدرم رحمة الله عليه فرمود : سعد بن عبد الله ، از محمّد بن حسين بن ابى الخطاب و احمد بن محمّد بن عيسى نقل نمود كه ايشان گفتند : محمّد بن سنان از اسماعيل بن جابر و كرام بن عمرو و اين دو از عبد الحميد بن ابى ديلم نقل كردند كه وى از حضرت ابى عبد الله عليه السّلام نقل نمود كه آن حضرت فرمودند : هنگامى كه قابيل ديد آتش ، قربانى [2] هابيل را پذيرفت و قربانى او را اعتناء نكرد شيطان به وى گفت :



[1] - مرحوم مجلسى در كتاب بحار الانوار ج ( 10 ) ص ( 14 ) مىفرمايد : شايد كلمه « درهم » در اصل « دار همّ » يعنى خانه حزن و اندوه بوده سپس در اثر كثرت استعمال به « درهم » مبدّل گرديده .
[2] - مقصود از « قربانى » چيزى است كه با آن به حقّ تعالى تقرّب جويند اعم از ذبيحه يا غير آن . در تفسير شريف لاهيجى مىنويسد : آورده‌اند كه هابيل صاحب گوسفندان بود ، برّه اى فربه و خوب كه به غايت آن را دوست مىداشت آورد و به سر كوهى نهاد ، قابيل صاحب زرع بود ، دسته اى گندم ضعيف كم دانه را آورده و در همان موضع قرار داد ، پس قربانى هابيل قبول شد به اين نحو كه آتش سفيد بىدود از آسمان فرود آمد و گوسفند را بخورد ولى به قربانى قابيل التفاتى نكرد و از آن درگذشت .

35

نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 35
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست