نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 313
پيوسته در صدد حج و طلب آن بودم ، ايّام حج فرا رسيد و من به حج رفتم محضر امام صادق عليه السّلام رسيده سخنان ابو حنيفه را براى حضرت بازگو كردم . امام عليه السّلام خنديده و سپس فرمودند : اين كه ابو حنيفه گفت من مرد صحفى بوده و علم را از كتب اخذ كردهام ، راست گفته من صحف پدران خود ، ابراهيم و موسى را قرائت كردهام . عرضه داشتم : چه كسى مثل اين صحف را دارد ؟ سپس راوى مىگويد : طولى نكشيد و از توقّفم نزد حضرت زمانى نگذشته بود كه شخصى درب منزل حضرت را كوبيد و همراهش جماعتى بودند ، حضرت به غلام فرمود : بنگر ، كيست ، غلام رفت و برگشت ، عرض كرد : ابو حنيفه است . حضرت فرمودند : داخلش كن ، پس ابو حنيفه داخل شد و سلام نمود ، امام عليه السّلام جواب سلامش را دادند ، ابو حنيفه عرض كرد : خدا حالتان را نيكو گرداند ، اجازه مىفرماييد بنشينم ؟ حضرت رو به اصحاب ابو حنيفه كرده و با آنها به صحبت پرداخته و توجّهى به ابو حنيفه نفرموده ، سپس ابو حنيفه براى بار دوّم و سوّم كلامش را تكرار كرد ولى حضرت به او عنايت و توجّهى نفرموده ، ابو حنيفه اين بار بدون اذن امام عليه السّلام نشست ، حضرت وقتى ديدند او نشست به وى توجّه نموده و فرمودند : ابو حنيفه كجا است ؟ خدمتش عرض شد : خدا حالتان را نيكو گرداند او ابو حنيفه است . حضرت فرمودند : تو فقيه اهل عراق هستى ؟ عرض كرد : بلى حضرت فرمودند : براى ايشان با چه مدركى فتوى مىدهى ؟ عرض كرد : با كتاب خدا و سنّت پيامبرش صلَّى الله عليه و آله . حضرت فرمودند : اى ابو حنيفه ، به كتاب خدا آگاه و عالم هستى و آن طور كه بايد آگاه باشى آيا آگاه و واقف مىباشى ، آيا ناسخ و منسوخش را مىدانى ؟ عرض كرد : بلى حضرت فرمودند : اى ابو حنيفه ادّعاى علم نمودى ، واى بر تو خداوند متعال اين علم را فقط در بين اهل قرآن كه آن را برايشان نازل كرده قرار داده ، واى بر تو اين علم صرفا نزد افراد خاص از ذريّه پيغمبر صلَّى الله عليه و آله بوده و از آن يك حرف هم خدا به تو تعليم نفرموده و اگر آن طور كه ادّعاء مىكنى هستى كه نيستى خبر ده مرا از
313
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 313