نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 233
مىفرمايد : و امّا كشتن آن پسر نابالغ : قبلا موسى عليه السّلام مردى را در راه خداى عزّ و جلّ به قتل رساند و اين نزد كسى كه نمىدانست موسى پيامبر است لغزش بزرگى تلقّى مىشد لذا برخى در صدد برآمدند كه به خاطر آن او را بكشند كه البته به اين هدف نرسيده و حقّ تبارك و تعالى موسى را از كيد و شرّ او حفظ كرد حال با فعل خضر عليه السّلام خداوند او را متذكر آن منّت نمود . و امّا تعمير ديوار بدون اخذ اجرت : خداوند عزّ و جلّ به واسطه اين كار خضر فضيلت عملى كه جناب موسى عليه السّلام قبلا انجام داده بود را متذكَّر شد و آن اين بود كه : آن حضرت با اين كه خودش گرسنه بود براى دو دختر شعيب از چاه آب كشيد بدون اين كه در قبال آن اجرتى طلب كند ، پس حقّ تعالى با فعل خضر حضرتش را متنبّه ساخت و او را به ياد عمل خويش آورد تا بدين وسيله شاكر و مسرور باشد . و امّا سخن خضر به موسى عليهما السّلام كه گفت : * ( هذا فِراقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ) * . فراقى كه حاصل شد از ناحيه خود حضرت موسى بود زيرا قبلا اظهار نموده بود كه اگر از افعال تو پرسش نمودم ديگر با من مصاحبت و رفاقت مكن ، پس در واقع جناب موسى عليه السّلام با جمله « فلا تصاحبنى » حكم به مفارقت و جدايى نمود . سپس محمّد بن عبد الله بن طيفور فرمود : جناب موسى عليه السّلام هفتاد تن از رجال قوم خود را به منظور رفتن به وعده گاه ملاقات پروردگار انتخاب نمود ، اين مردان بعد از شنيدن كلام حقّ درنگ نكرده و با ايراد سخنى كه در حدّ آن نبودند سبب مرگ خود شدند ، ايشان خطاب به حضرت موسى عليه السّلام گفتند : ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا وقتى كه خدا را آشكارا ببينيم . به مجرّد ايراد اين كلام صاعقه اى پديد آمد و ايشان را گرفت و بلافاصله مردند ، جاى شبهه نيست اگر خداى عزّ و جلّ آنها را برمىگزيد به طور قطع حفظشان مىنمود و اساسا حقّ جلّ و علا كسانى را انتخاب نمىكرد كه مىدانست از حدّ تجاوز مىكنند . پس بايد پذيرفت كه جناب موسى با آن همه فضل و موقعيّت و شأنى كه دارا بود براى اختيار آن مردان صلاحيّت نداشت و وقتى آن حضرت صلاحيّت نداشته باشد
233
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 233