نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 175
هنگامى كه يوسف خواب را ديد ، و بامداد آن را بر پدرش يعقوب تعريف نمود ، يعقوب وقتى خواب را شنيد وحى سابق به نظرش آمد و مغموم و محزون گشت ، به يوسف فرمود : خوابت را بر برادرانت تعريف مكن چون مىترسم براى تو مكر و حيله اى كنند ، يوسف خواب را كتمان نكرده بلكه آن را براى برادرانش تعريف نمود . حضرت على بن الحسين عليهما السّلام فرمودند : اولين بلايى كه بر يعقوب و اهل بيتش وارد شد حسدى بود كه برادران يوسف پس از استماع خواب بر او بردند ، امام عليه السّلام فرمودند : رقّت و عطوفت يعقوب بر يوسف از آن پس زياد شد و پيوسته بيم داشت آنچه را كه حقّ عزّ و جلّ به او وحى نموده و وى را مستعدّ براى بلا گردانده موردش تنها يوسف باشد از اين رو در بين فرزندان به خصوص يوسف رقّت و مهربانى فوق العاده اى نشان مىداد برادران يوسف وقتى آن را از يعقوب نسبت به يوسف مشاهده كردند و ديدند كه پدر چگونه يوسف را تكريم و تعظيم نموده و وى را بر ايشان برمىگزيند اين معنا بر ايشان گران آمد و بلا و گرفتارى در بينشان پديد آمد و آن اين بود كه راجع به يوسف با هم به مشاوره پرداختند ، گفتند : با اين كه ما چندين برادر هستيم پدر چنان دلبسته يوسف است كه او را تنها بيش از همهء ما دوست دارد و ضلالت و اشتباه او در حبّ يوسف نيك پديدار است ، بايد يوسف را كشته يا در ديارى دور از پدر افكنده و روى پدر را يك جهت به طرف خود نموده آنگاه بعد از اين عمل ( كشتن يا دور كردن يوسف ) توبه كرده و مردمى صالح و درستكار شويم . در چنين وقتى فرزندان يعقوب به پدر عرض كردند : اى پدر چرا تو بر يوسف از ما ايمن نيستى ، در صورتى كه ما برادران همه خير خواه او مىباشيم . اى پدر فردا او را با ما به صحرا فرست كه در چمن و مراتع بگرديم . . . تا آخر آيه يعقوب فرمود : اى فرزندان من از آن ترسان و پريشان خاطرم كه از او در بيابان غافل شويد و او طعمه گرگان گردد . پس جناب يعقوب عليه السّلام به خاطر آن كه در خصوص يوسف - كه موقعيّت فوق العاده در قلب او داشت و محبّت مفرطى نسبت به او در خودش احساس مىكرد - مورد ابتلاء و آزمايش خداى عزّ و جلّ قرار نگيرد يوسف را از برادرانش گرفت و نگذارد وى را به صحراء ببرند .
175
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 175