نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 153
حجر نزد مادرش دفن نمودند . حديث ( 2 ) محمّد بن موسى بن متوكَّل مىگويد : عبد الله بن جعفر حميرى ، از احمد بن محمّد بن عيسى ، از حسن بن محبوب ، از محمّد بن قاسم و غيرش ، از حضرت ابى عبد الله عليه السّلام ، حضرت فرمودند : ساره به حضرت ابراهيم عليه السّلام عرض كرد : اى ابراهيم سن تو بالا رفته كاش از خداوند عزّ و جلّ مىخواستى فرزندى به تو دهد كه چشم ما به آن روشن گردد چه آن كه حقّ تبارك و تعالى تو را خليل خود قرار داده و او دعاء تو را اگر بخواهد مستجاب مىگرداند . حضرت فرمودند : جناب ابراهيم از پروردگارش خواست كه به او فرزندى دانا روزى كند ، پس خداى عزّ و جلّ به او وحى كرد : من غلام و پسرى دانا به تو ارزانى داشتم و سپس به واسطه اطاعتت از من مورد امتحان و آزمايشت قرار مىدهم . حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودند : جناب ابراهيم عليه السّلام بعد از اين بشارت سه سال صبر كردند سپس از جانب خداى عزّ و جلّ بشارت آمد ، ساره به آن حضرت عرض كرد : سن تو زياد شده و مرگت نزديك گشته كاش خدا را مىخواندى و از درگاهش مىطلبيدى كه اجلت را تأخير انداخته و عمرت را طولانى مىكرد و بدين ترتيب با ما زندگى مىكردى و چشممان را روشن مىنمودى . حضرت فرمودند : ابراهيم عليه السّلام از پروردگارش آن را درخواست نمود و خداى عزّ و جلّ به او وحى كرد راجع به طول عمر هر چه خواستى از من سؤال كن به تو اعطا مىكنم . امام عليه السّلام فرمودند : ابراهيم اين خبر را به ساره داد و ساره به او عرض كرد : از خدا بخواه تا تو را نميراند تا وقتى كه خودت از او درخواست مرگ نمايى ، پس ابراهيم عليه السّلام همين خواهش را از خدا نمود و خدا به او وحى نمود كه دعايت را اجابت كرده و مطابق خواسته ات قرار دادم . ابراهيم اين خبر را به ساره داد و وى را از وحى خداى عزّ و جلّ مخبر ساخت ، ساره عرض كرد : شكر خداى را بجا آور و طعامى درست كن و فقراء و نيازمندان را دعوت نما تا از آن تناول كنند ، پس ابراهيم چنان كرد ، طعامى پخت و مردم را بر آن خواند و در ميان دعوتشدگان پيرمرد ضعيف و نابينايى كه عصا كشى داشت به
153
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 153