responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 149


ابى عبد الله ، از بزنطى ، از ابان بن عثمان [1] از كسى كه ذكرش نموده ، از مجاهد [2] ، از ابن عبّاس ، وى مىگويد :
اسبهاى عربى در سرزمينهاى عرب وحشى و رمنده بودند و زمانى كه جناب ابراهيم و اسماعيل عليهما السّلام پايه هاى خانه خدا را بنا نهاده و بالا بردند حقّ عزّ و جلّ خطاب به ابراهيم فرمود :
من گنجى را به تو داده‌ام كه به احدى پيش از تو نداده‌ام .
ابن عباس مىگويد :
حضرت ابراهيم و اسماعيل هر دو از بيت خارج شده تا بالاى كوه جياد [3] برآمدند و سپس فرمودند :
ألا ، هلا الا ، هلم پس از طنين اين صدا در فضاء هيچ اسبى در سرزمين عرب نبود مگر آن كه بحضور جناب ابراهيم عليه السّلام رسيده و در مقابل آن جناب فروتنى و خضوع كرده و سر بر زمين نهاد و به همين جهت اسبها را عرب جياد ناميد و پيوسته اسبها آنجا بودند تا حقّ تعالى آنها را خواند كه به نزد صاحبانشان برگردند و وضع به همين منوال بود تا زمان سليمان فرا رسيد و آن حضرت اسبها را اتخاذ نمود و وقتى آن حيوانات حضرت را به خود مشغول نمودند آن جناب امر فرمود :
كه ساقها و گردن آنها را با شمشير زدند و پيوسته از آنها گردن مىزدند و پى مىكردند تا چهل اسب باقى ماند . [4] باب سى و ششم سرّ اين كه ابراهيم عليه السّلام آرزوى مرگ نمود بعد از آن كه از آن كراهت داشت حديث ( 1 ) پدرم رحمة الله عليه فرمود : سعد بن عبد الله از احمد بن محمّد بن عيسى ، از



[1] - ابان بن عثمان الاحمر البجليّ ، كشى مىگويد او از ناووسيه است ولى در عين حال از اصحاب اجماع مىباشد
[2] - مجاهد بن العلا الكوفى ، وى به فرموده ممقانى در رجال امامى و مجهول الحال مىباشد
[3] - جياد بكسر جيم كه ضبط ديگر آن « اجياد » بفتح همزه و سكون جيم است جمع « جيد » بمعناى گردن مىباشد و آن كوهى است در مكّه
[4] - در من لا يحضره الفقيه از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه روزى وقت عصر حضرت سليمان مشغول عرض اسبان گرديد تا آفتاب فرو رفت و فضيلت نماز عصر از سليمان فوت شد پس سليمان امر كرد فرشتگان موكّل آفتاب آن را برگردانند و پس از ردّ شمس سليمان وضو ساخت و نمازش را اداء نمود و حاصل اين روايت آن است كه در زمان سليمان وقت نماز عصر ممتد بود به طورى كه بعد از غروب آفتاب نيز مىتوانستند آن را اداء نمايند امّا قبل از غروب وقت فضيلت آن بود و بعد از غروب وقت اضطرارى آن محسوب مىشد و سرگرم شدن جناب سليمان به ديدن اسبان او را از دريافت فضيلت نماز عصر بازداشت لذا ردّ شمس نمود تا فضيلت آن را درك كند . على بن ابراهيم در تفسير فرموده : جناب سليمان اسب را بسيار دوست مىداشت و هميشه مىفرمود كه اسبان را از نظر او بگذرانند روزى اسبان از نظرش گذشتند و وى چنان مشغول ديدن آنها گرديد كه آفتاب به حجاب شب فرو رفت و نماز عصر او فوت گرديد از اين جهت قرين غم و الم گرديد و از حقّ سبحانه استدعاى ردّ شمس نمود تا نماز عصر را به وقت خود بخواند و بعد از آن اسبان را طلبيد و از غصه اى كه داشت برخى را پى كرد و بعضى را گردن زد چنانچه حقّ تبارك و تعالى مىفرمايد : ( * ( فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَالأَعْناقِ ) .

149

نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 149
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست