نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 139
از ابان بن عثمان از محمّد بن مروان ، از كسى كه از حضرت ابى جعفر عليه السّلام روايت نموده كه آن حضرت فرمودند : هنگامى كه خداوند ابراهيم عليه السّلام را به عنوان خليل برگزيد ملك الموت در هيئت جوانى سفيد رو كه دو جامه سفيد به تن نموده و از سرش آب روغن مىچكيد نمايان شد و مقام خلَّت را به جناب ابراهيم عليه السّلام بشارت داد ، پس جناب ابراهيم عليه السّلام وارد منزل گرديد و ملك الموت در حالى كه خارج از منزل بود ابراهيم عليه السّلام را استقبال نمود . حضرت ابراهيم مردى غيور بود و هر گاه جهت حاجتى از منزل خارج مىشد درب منزل را قفل مىكرد و كليدش را با خود مىبرد ، روزى به منظور حاجتى از خانه خارج شد و درب را بست و پس از رفع نياز به منزل بازگشت ، درب را گشود ناگهان درون خانه مردى را ديد بسيار خوش منظر و زيبا روى كه ايستاده ، غيرت بر او هى زد و وى را بر آن داشت كه بپرسد : اى بنده خدا چه كسى تو را به خانه من داخل نمود ؟ آن شخص گفت : صاحب اين خانه مرا به آن وارد نمود . حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود : صاحب و ربّ اين خانه از من به آن سزاوارتر است ، تو كيستى ؟ آن شخص گفت : من ملك الموت هستم ! حضرت ابراهيم به فغان آمد و فرمود : آيا آمده اى مرا قبض روح كنى ؟ ملك الموت عرضه داشت : خير ، حقّ عزّ و جلّ بنده اى را خليل و دوست خود قرار داده آمدم به او بشارت دهم . حضرت ابراهيم فرمود : آن بنده كيست كه من تا زنده هستم خدمتش را بجا آورم ؟ ملك الموت گفت : او تو مىباشى . ابراهيم به نزد ساره همسرش رفت و به او فرمود : خداوند متعال مرا خليل و دوست خودش قرار داده است . حديث ( 6 ) محمّد بن الحسن مىگويد : محمّد بن يحيى عطَّار فرموده : حسين بن حسن بن ابان ، از محمّد بن اورمه ، از عبد الله بن محمّد ، از داود بن ابى يزيد [1] ،
[1] - داود بن ابى يزيد كوفى عطَّار ، وى ثقه بوده و از حضرت امام صادق عليه السّلام و حضرت ابى الحسن عليه السّلام روايت مىكند .
139
نام کتاب : علل الشرايع ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 139