نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 367
خود را ميگرفت خرج يك سال خود را از آن برميداشت تا سر رسيد عطاى سال آينده اش . باو گفته شد يا ابا عبد الله تو با اين زهدى كه دارى اين كار را ميكنى ، و شايد امروز يا فردا مردى ؟ پاسخش اين بود كه چرا شما بهمان اندازه كه براى مرگم نگرانيد اميد بماندنم نداريد ، أيا مردم نادان شماها نميدانيد كه نفس بر صاحبش تنك گيرد وقتى زندگى او تامين نباشد ، و چون زندگى خود را تامين كرد آرام مىشود ، و أما ابو ذر چند ناقه و چند گوسفند داشت كه شير آنها را ميدوشيد و هر گاه خاندانش ميل بگوشت ميكردند و يا مهمانى باو ميرسيد از آنها سر ميبريد ، و اگر ميديد اهل آبگاهى كه در آن ميچريدند نياز شديد دارند شترى يا گوسفندى برايشان ميكشت باندازه اى كه از نظر گوشت آنها را قانع كند ، و آن را ميان آنها قسمت ميكرد ، و باندازه بهره يكى از آنها براى خود برميداشت ، و بيشتر از آنها برنميداشت . كيست كه از اينان زاهدتر باشد با اينكه رسول خدا ( ص ) در باره آنها گفت آنچه را گفت ، و البته كار آنها بدان جا نرسيد كه هيچ نداشته باشند چنانچه شما بمردم دستور ميدهيد كه همه كالا و چيزهاى خود را بريزند ، و ديگران را بر خود و عيالهاى خود مقدم دارند . و ايا جماعت بدانيد كه شنيدم پدرم از پدرانش روايت ميكرد كه رسول خدا ( ص ) يك روز فرمود : من از چيزى در شگفت نشدم مانند شگفتم از مؤمن كه اگر كارش بجائى رسد كه تنش را با قيچى قطعه قطعه كنند براى او خير است ، و اگر هم همه روى زمين را از مشرق تا مغرب داشته باشد برايش خير است ، و هر آنچه را خدا عز و جل باو بكند برايش خوبست ، نميدانم امروز آنچه را براى شما شرح دادم در شما اثر كرد يا براى شما بيفزايم . آيا شما نميدانيد كه خدا جل اسمه در آغاز كار بر يك مؤمن مقرر
367
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 367