responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني    جلد : 1  صفحه : 67


پاره اى از خود ، بلكه همهء وجود خويش يافتم ، چنان كه اگر آسيبى به تو رسد گوئى به من رسيده ، و اگر مرگ به سر وقتت آيد رشتهء زندگى مرا گسسته ، و من به كار تو همان توجّه را دارم كه به كار خويش ، و اين نامه را به تو نگاشتم تا از آن در تربيتت مدد گيرم ، خواه من زنده مانم و خواه درگذرم .
فرزندم تو را سفارش مىكنم به : ترس از خدا ، و هميشه در فرمان او بودن ، و دل را به ياد او آباد نمودن ، و به ريسمان او ( قرآن ) چنگ زدن ، و كدام وسيله و رشته اى از آنچه تو را با خدا پيوند دهد استوارتر باشد كه به آن بياويزى ؟ ! فرزندم ! دلت را به اندرز زنده دار ، و به پارسائى بميران ، و به يقين نيروبخش ، و با [ ياد ] مرگ رام كن ، و به اعتراف به فنا و نيستشدنش وادار ساز ، و به سختيهاى دنيايش بينا گردان ، و از يورش روزگار و دگرگونيهاى آشكار شب و روزش بترسان ، و سرگذشت پيشينيان را بدو عرضه كن ، و مصائب گذشتگان را بيادش آر ، و در شهرها و ويرانه‌هاى آنها سياحت كن ، و بنگر كه چه كردند ، و كجا بار گشودند ، و از كجا به كجا شدند ؟ تا دريابى كه از دوستانى عزيز دل شستند ، و به ديار غربت مسكن گزيدند . در ميان خانمانشان فرياد زن : هاى ! اى خانه‌هاى خالى و بىصاحب ! كجايند صاحبان و اهلت [1] ! سپس بر سر گورهايشان درنگ



[1] حكيم و عارف مشهور خاقانى در قصيدهء معروف خود اين مضمون را چه خوب پرورده كه : هان اى دل عبرت بين از ديده عبر كن هان ، ايوان مدائن را آئينهء عبرت دان يك دم ز ره دجله منزل به مدائن كن ، وز ديده دوم دجله بر خاك مدائن ران از آتش حسرت بين بريان جگر دجله ، خود آب شنيدستى كاتش كندش بريان از اسب پياده شو بر نطع زمين رخ نه ، زير پى پيلش بين شه مات شده نعمان هر گه به زبان اشك آواز ده ايوان را ، تا آنكه بگوش دل پاسخ شنوى ز ايوان دندانهء هر قصرى پندى دهدت نونو ، پند سر دندانه بشنو ز بن دندان گويد كه تو از خاكى ما خاك توئيم اكنون ، گامى دو سه بر ما نه اشكى دو سه هم بفشان از نالهء جغد الحق مائيم به دردسر ، و از ديده گلابى كن درد سر ما بنشان آرى چه عجب دارى كاندر چمن گيتى ، جغد است پى بلبل نوحه است پس از الحان اين است همان ايوان كز نقش رخ مردم ، خاك در او بودى ايوان نگارستان پرويز و به زرين كسرى و ترنج زر ، بر باد شده يكسر با خاك شده يكسان پرويز كنون گم شد زان گمشده كمتر گوى ، زرّين تره كو برخوان رو « كم تركوا » بر خوان گوئى كه كجا رفتند اين تاجوران يك يك ، زيشان شكم خاك است آبستن جاويدان

67

نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني    جلد : 1  صفحه : 67
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست