responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني    جلد : 1  صفحه : 213


سخنرانى آن حضرت عليه السّلام پس از صلح آنگاه كه معاويه او را گفت : « برترى و فضيلت ما را بيان كن » - پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر محمّد و آلش فرمود : هر كس مرا مىشناسد كه مىشناسد ، و هر كس كه مرا بجا نمىآورد ، بداند من حسن فرزند فرستادهء خدا ، فرزند بشير و نذير ، فرزند كسى كه برگزيدهء به رسالت بود ، فرزند آن كس كه فرشتگان بر او درود فرستادند ، فرزند كسى كه امّت بدو شرف يافت ، فرزند آن كس كه جبرئيل از جانب خداوند پيك و قاصد او بود ، آرى فرزند آن كس كه مايهء رحمت براى جهانيان مبعوث شد ، [ خداوند بر او و تمام خاندانش درود فرستد ] . معاويه نتوانست كينه و حسد خود را پنهان كند ، ناچار گفت : حسن ! خرماى تازه را براى ما تعريف كن ، فرمود : بسيار خوب ، اى معاويه ، « باد » باردارش سازد ، و « خورشيد » رشدش دهد ، و « ماه » رنگينش سازد ، و « گرما » پخته اش كند ، و « شب » سردش نمايد . سپس سخن پيشين خود را از سرگرفته و فرمود : منم فرزند آن كس كه دعايش [ در پيشگاه خداوند ] مستجاب و پذيرفته بود ، منم فرزند كسى كه مقام قرب و منزلت او به نزد خدا به اندازهء دو كمان يا نزديكتر بود ، منم فرزند شافع فرمانروا ، منم فرزند مكَّه و منى ، منم فرزند كسى كه قريش بناچار تسليم او شد ، منم فرزند كسى كه طرفدارش خوشبخت شد و مخالفش بدبخت ، منم فرزند آن كس كه زمين از برايش پاككننده و سجده گاه مقرّر گشت ، منم فرزند آن كس كه اخبار آسمان پيوسته بر او نازل مىشد ، منم زادهء آن خاندان كه خداوند از ايشان پليدى را دور ساخت ، و كاملا پاك و مطهّرشان نمود .
معاويه گفت : حسن ! گمان مىكنم كه هواى خلافت در سر دارى ؛ و نفست بر سر خلافت با تو در كشمكش و ستيز است ؟ ! . فرمود : معاويه ! واى بر تو ، جز اين نيست كه جانشين و خليفهء پيامبر كسى است كه به شيوه و روش او رفتار كند ، و به طاعت خدا عمل نمايد ، به جانم سوگند كه تنها مائيم نشانه‌هاى هدايت ، و مشكات تقوا ، امّا تو ، معاويه ! از شمار افرادى هستى كه سنّتها را تباه ساختند و بدعتها را زنده ، و بندگان خدا را به بردگى كشاندند ، و آئين خدا را به بازى گرفتند . آنچه در آنى بىنامى و پستى است و اندكى زيست نمائى ، و وزر و وبالش بر تو بماند . معاويه ! بخدا سوگند كه خداوند شهرهائى به نام « جابلقا » و « جابلسا » در مشرق و مغرب آفريده كه هيچ كس جز جدّم رسول خدا صلَّى الله عليه و اله و سلَّم را بدين شهرها مبعوث نداشت . معاويه گفت : أبا محمّد ! ما را از شب قدر باخبر ساز [ كه كدام شب

213

نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني    جلد : 1  صفحه : 213
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست