responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 283


بيرون رفته بودند كمتر بود . از اين رو آنها كه بيرون ميرفتند ميگفتند : راستى اگر ما در شهر مانده بوديم مرگ و مير در ما زياد بود ، و آنان كه مانده بودند ميگفتند : براستى اگر ما هم بيرون ميرفتيم افراد كمترى از ما ميمرد ، و بهمين جهت تصميم گرفتند كه چون اين بار طاعون آمد بمحض اينكه احساس آن را كردند همگى يكباره از شهر بيرون روند و بهمين تصميم عمل كرده بمجرد اينكه اين بار احساس كردند كه طاعون آمده از شهر خارج شده و از ترس مرگ از طاعون فرار كردند . و چندى كه خدا ميخواست در شهرها گردش كردند .
تا اينكه بشهر ويرانى برخوردند كه ساكنين آن ، شهر مزبور را رها كرده و طاعون آنها را از بين برده بود ، بدان جا كه رسيدند فرود آمدند و چون بارهاى خود را گشودند و آرامش يافتند خداى عز و جل بدانها فرمود : همه تان بميريد . آنها همگى در همان ساعت مردند و استخوانهاى كهنهء آنها آشكار شد ، و اينها در سر راه عبور كاروانيان بودند ، مردم رهگذر استخوانهاى آنها را از كنار راه دور كرده و همه را در يك جا جمع كردند .
پس يكى از پيغمبران بنى اسرائيل بنام حزقيل از آنجا گذشت و چون آن استخوانها را ديد گريست و اشگش جارى شده گفت : پروردگارا اگر بخواهى اينها را هم اكنون زنده ميكنى چنانچه آنها را ميراندى تا شهرهايت را آباد كنند و از بندگانت فرزند آرند و بهمراه ساير خلق تو كه پرستشت كنند تو را پرستش كنند ! خداى تعالى باو وحى فرمود : آيا دوست دارى كه آنها زنده شوند ؟ عرض كرد : آرى پروردگارا آنها را زنده كن ، خداى عز و جل بدو وحى فرمود كه چنين و چنان بگو ، او نيز همان را كه خداى عز و جل باو دستور داده بود بر زبان جارى كرد - امام صادق عليه السّلام فرمود :

283

نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 283
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست