نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 177
خدا ميل شما است ، ( اگر بخواهيد بد نيست ) . راوى گويد : امام باقر عليه السّلام ( براى اينكه او را نشناسند ) سر خود را با جامه پوشانيد و با همراهان بسوى آن كوه براه افتاد و در ميان مردمى كه بكوه ميرفتند خود را انداخته و بيامدند تا در ميان نصارى نشستند . نصارى فرش گستردند و روى آن پشتيها چيدند سپس رفتند و آن عالم را بيرون آوردند و ابروهاى او را بالا بستند ( كه ببيند ) پس آن عالم چشمان ( نافذ ) خود را كه همانند چشمان افعى ميدرخشيد گردانده و متوجه امام باقر عليه السّلام شد و بآن حضرت گفت : اى شيخ تو از ما هستى يا از امت مرحومه ؟ امام باقر عليه السّلام فرمود : از امت مرحومه هستم . عرضكرد : از دانشمندانشان هستى يا از نادانانشان ؟ فرمود : از نادانان ايشان نيستم . نصرانى گفت : من از تو بپرسم يا تو از من ميپرسى ؟ فرمود : تو از من بپرس . نصرانى رو بنصارى كرده گفت : اى گروه نصارى مردى از امت محمد بمن ميگويد : تو از من بپرس ! شايسته است چند مسأله از او بپرسم ، سپس گفت : اى بنده خدا بگو : آن ساعتى كه نه از شب است و نه از روز چه ساعتى است ؟ امام باقر عليه السّلام فرمود : ما بين سپيده دم تا زدن خورشيد . نصرانى گفت : اگر نه از ساعتهاى شب است و نه از ساعتهاى روز پس از چه ساعتى است ؟ امام عليه السّلام فرمود : از ساعتهاى بهشت است ، و در آن ساعت است كه بيماران ما بهبودى يابند .
177
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 177