responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 176


دين و عقيدهء خود ( كه خوارج را بر حق ميدانى ) برگشته اى و اگر بگوئى بناحق آنها را كشت كافرشده اى ؟
نافع كه اين سؤال را شنيد پشت كرده و گريخت و ميگفت : بخدا سوگند تو بحق و حقيقت داناترين مردم هستى ! و هم چنان يكسره بيامد تا پيش هشام رسيد .
هشام بدو گفت : چه كردى ؟ نافع گفت : از اين مقوله سخنى بميان نياور كه بخدا اين مرد براستى و حقّا كه داناترين مردم است ، و حقا كه او پسر رسول خدا ( ص ) است ، و جا دارد كه ياران و دوستانش او را پيغمبر دانند داستان مرد نصرانى شام با امام باقر ع 94 - عمر بن عبد الله ثقفى گويد : هشام بن عبد الملك ( خليفهء اموى ) امام باقر عليه السّلام را از مدينه ( وطن آن حضرت ) بشام ( پايتخت خلفاى اموى ) برد و در نزد خويش جايش داد ، و آن حضرت در مجالس مردم شركت ميكرد و با آنها نشست و برخاست داشت ، در اين بين روزى آن حضرت نشسته بود و گروهى از مردم در نزدش بودند و از او مسائلى مىپرسيدند نگاه آن حضرت بنصارى افتاد كه بكوهى كه در آنجا قرار داشت ميروند .
حضرت پرسيد : اينها را چه شده ؟ آيا امروز عيدى دارند ؟ عرضكردند : نه اى فرزند رسول خدا اينها دانشمند و عالمى در اين كوه دارند كه هر سال يك بار در چنين روزى بنزد اين دانشمند ميروند و هر چه خواهند و از هر چه در آيندهء سال براى آنها پيش آيد از او مىپرسند امام باقر عليه السّلام فرمود :
چيزى هم ميداند ؟
عرضكردند : از دانشمندترين مردم است ، و از كسانى است كه شاگردان حواريين حضرت عيسى عليه السّلام را درك كرده ، حضرت فرمود : چطور است كه ما نزد او برويم ؟ عرضكردند : اى فرزند رسول

176

نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 176
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست