responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 148


تو يكى از همانهائى هستى كه مرا سبك شمردى ، عرضكرد : پناه بخدا كه من شما را سبك شمرده باشم ، فرمود : واى بر تو مگر نشنيدى فلان شخص را - هنگامى كه ما در نزديكى جحفة بوديم - كه بتو ميگفت :
مرا بمقدار يك ميل راه ( چهار كيلومتر ) سوار كن كه بخدا قسم درمانده و خسته شده‌ام و تو سرت را هم براى او بلند نكردى و او را سبك شمردى و هر كه مؤمنى را سبك بشمارد ما را سبك شمرده و احترام خداى عز و جل را ضايع كرده است . 74 - عبد الرحمن بن أبى عبد الله گويد : بامام صادق عليه السّلام عرضكردم : همانا خداى عز و جل بر ما منت نهاد كه ما را بيگانگى خودش آشنا فرمود ، سپس بر ما منت گذارد كه برسالت محمد ( ص ) اقرار كرديم ، و پس از آن ما را بمحبت و دوستى شما خاندان مخصوص داشت كه شما را دوست داريم و از دشمنتان بيزارى جوئيم ، و جز اين نيست كه مقصود ما از اين دوستى آن است كه خود را از دوزخ نجات دهيم گويد : من اين سخن را گفتم و دلم شكسته ( گريه‌ام گرفت ) و گريستم امام صادق عليه السّلام باو فرمود : هر چه خواهى از من بپرس كه بخدا قسم از هر چه بپرسى پاسخت را خواهم داد ( مجلسى ( ره ) گويد : يعنى در پاسخ تقيه از تو نخواهم كرد چون اخلاص تو را بخوبى ميدانم ) .
عبد الملك بن اعين ( كه در آن انجمن حاضر بود بعبد الرحمن بن عبد الله ) گفت : نشنيده بودم تاكنون بمخلوقى پيش از تو اين حرف را بزند . عبد الرحمن گويد : گفتم از وضع آن دو مرد ( يعنى ابو بكر و عمر ) بمن خبر بده ، فرمود : آن دو در مورد كتاب خدا حق ما را بستم گرفتند ( يعنى خمسى كه خداوند در قرآن براى ما مقرر داشته بود بستم از ما گرفتند ) و از ارثى كه فاطمه عليها السّلام از پدرش ميبرد جلوگيرى كردند و ستمشان هم چنان تا بامروز ادامه يافته است - گويد : حضرت اشاره به پشت سرش كرده فرمود : - و كتاب خدا را پشت سرشان انداختند .

148

نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 1  صفحه : 148
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست